🍃🌸 ⭕️ هميشه عادت داشت، وقتي من وارد اتاق مي شدم، بلند ميشد و به قامت مي ايستاد.🌹 يك روز وقتي وارد شدم روي زانوانش ايستاد. ترسيدم😨، گفتم: عباس چيزي شده، پاهايت چطورند؟ خنديد و گفت: «نه شما بد عادت شده ايد؟😁 من هميشه جلوي تو بلند ميشوم. امروز خسته ام. به زانو ايستادم».☺️ ميدانستم اگر سالم بود بلند ميشد و مي‌ايستاد. اصرار كردم كه بگويد چه ناراحتي دارد ⁉️ بعد از اصرار زياد من گفت: چند روزي بود كه پاهايم را از پوتين در نياورده بودم👞. انگشتان پاهايم پوسيده است. نميتوانم روي پاهايم بايستم.😔 عباس با همان حال، صبح روز بعد به منطقه جنگي رفت.... 🌹 @mahman11