💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠 ؟ نماز اول وقت با ماشین به سمت قرارگاه می‌رفتیم و صدای اذان ظهر رو از رادیو گوش می‌کردیم. آخرین الله اکبر اذان که تموم شد گفت: " ‌نگه‌دار، همین‌جا نماز می‌خونیم. " با تعجب پرسیدم: "توی این بیابون؟! " گفت: "آره، این‌جا که مشکلی نداره، آتیش دشمن هم که این طرف‌ها نیست. حسن دائم الوضو بود، من هم وضو داشتم. توقف کردیم و مشغول نماز شدیم. بیابون برهوت، فرمانده‌ی توپ‌خانه‌ی سپاه، پاهای برهنه و نماز اول وقت، صحنه‌ی زیبایی رو از ارتباط خالق و مخلوق به تصویر کشیده بود. جالب این‌که فاصله‌ی ما تا قرارگاه ده دقیقه بیشتر نبود، اما حسن دوست نداشت همین مقدار هم نمازش به تأخیر بیفته. 💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠 @mahman11