🌹 سهم امروز نهج البلاغه نامه ۴۵ بند ۱ و ۲ ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📜 : نامه به عثمان بن حنيف . { قسمت اول } 1⃣ ضرورت ساده زيستی كارگزاران 🔻 پس از ياد خدا و درود ، ای پسر حنيف ! به من گزارش دادند كه مردی از سرمايه داران بصره ، تو را به مهمانی خويش فرا خواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی ، خوردنی های رنگارنگ برای تو آوردند و كاسه های پر از غذا پی در پی جلوی تو می نهادند ، گمان نمی كردم مهمانی مردمی را بپذيری كه نيازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند ، انديشه كن در كجایی؟ و بر سر كدام سفره می خوری؟ پس آن غذایی كه حلال و حرام بودنش را نمی دانی دور بيفكن و آنچه را به پاكيزگی و حلال بودنش يقين داری مصرف كن. 2⃣ امام الگوی ساده زيستی 🔻 آگاه باش ، هر پيروی را امامی است كه از او پيروی می كند و از نور دانشش روشنی می گيرد ، آگاه باش امام شما از دنيای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضايت داده است ، بدانيد كه شما توانایی چنين كاری را نداريد اما با پرهيزكاری و تلاش فراوان و پاكدامنی و راستی مرا ياری دهيد. پس سوگند به خدا ، من از دنيای شما طلا و نقره ای نيندوخته و از غنيمت های آن چيزی ذخيره نكرده ام بر دو جامه كهنه ام جامه ای نيفزودم و از زمين دنيا حتی يک وجب در اختيار نگرفتم و دنيای شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است. آری از آنچه آسمان بر آن سايه افكنده ، فدک در دست ما بود كه مردمی بر آن بخل ورزيده و مردمی ديگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشيدند و بهترين داور خداست ، مرا با فدک و غير فدک چه كار است ؟ در صورتی كه جايگاه فردای آدمی گور است كه در تاريكی آن آثار انسان نابود و اخبارش پنهان می گردد ، گودالی كه هر چه بر وسعت آن بيفزايند و دست های گوركن فراخش نمايد ، سنگ و كلوخ آن را پر كرده و خاکِ انباشته ، رخنه هايش را مسدود كند. من نفس خود را با پرهيزكاری می پرورانم تا در روز قيامت كه هراسناك ترين روزهاست در امان و در لغزشگاه های آن ثابت قدم باشد. من اگر می خواستم می توانستم از عسل پاک و از مغز گندم و بافته های ابريشم برای خود غذا و لباس فراهم آورم ، اما هيهات كه هوای نفس بر من چيره گردد و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعام های لذيذ برگزينم ، در حالی كه در (حجاز) يا (يمامه) كسی باشد كه به قرص نانی نرسد و يا هرگز شكمی سير نخورد ، يا من سير بخوابم و پيرامونم شكم هایی كه از گرسنگی به پشت چسبيده و جگرهای سوخته وجود داشته باشد ، يا چنان باشم كه شاعر گفت : ( اين درد تو را بس ، كه شب را با شكم سير بخوابی. ) ( و در اطراف تو شكم هایی گرسنه و به پشت چسبيده باشد.) آيا به همين رضايت دهم كه مرا اميرالمومنين (علیه السلام) خوانند و در تلخی های روزگار با مردم شريک نباشم و در سختی های زندگی الگوی آنان نگردم ؟ آفريده نشده ام كه غذاهای لذيذ و پاكيزه مرا سرگرم سازد ، چونان حيوان پرواری كه تمام همت او علف و يا چون حيوان رهاشده كه شغلش چريدن و پر كردن شكم بوده و از آينده خود بی خبر است. آيا مرا بيهوده آفريدند ؟ آيا مرا به بازی گرفته اند؟ آيا ريسمان گمراهی در دست گيرم؟ و يا در راه سرگردانی قدم بگذارم؟ گويا می شنوم كه شخصی از شما می گويد: ( اگر غذای فرزند ابيطالب همين است، پس سستی او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان بازمانده است.) آگاه باشيد! درختان بيابانی ، چوبشان سخت تر اما درختان كناره جويبار را پوست نازک تر است، درختان بيابانی كه با باران سيراب می شوند آتش چوبشان شعله ورتر و پر دوام تر است. من و رسول خدا (صل الله علیه و آله وسلم) چونان روشنایی يک چراغيم ، يا چون آرنج به يک بازو پيوسته ، به خدا سوگند! اگر اعراب در نبرد با من پشت به پشت يكديگر بدهند، از آن روی برنتابم و اگر فرصت داشته باشم به پيكار همه می شتابم و تلاش می كنم كه زمين را از اين شخص مسخ شده (معاویه) و اين جسم كج انديش ، پاک سازم تا سنگ و شن از ميان دانه ها جدا گردد . ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ @mahman11