📜 ، خطبه قاصعه . { قسمت هفتم } 3️⃣1️⃣ علل پيروزی و شكست ملّت ها 🔻 از كيفرهایی كه بر اثر كردار بد و كارهای ناپسند بر امّت های پيشين فرود آمد خود را حفظ كنيد و حالات گذشتگان را در خوبی ها و سختی ها به ياد آوريد و بترسيد كه همانند آن ها باشيد پس آنگاه كه در زندگی گذشتگان مطالعه و انديشه می كنيد ، عهده دار چيزی باشيد كه عامل عزّت آنان بود و دشمنان را از سر راهشان برداشت و سلامت و عافيت زندگی آنان را فراهم كرد و نعمت های فراوان را در اختيارشان گذاشت و كرامت و شخصيّت به آنان بخشيد ، كه از تفرقه و جدایی اجتناب كردند و بر وحدت و همدلی همّت گماشتند و يكديگر را به وحدت وا داشته به آن سفارش كردند و از كارهایی كه پشت آن ها را شكست و قدرت آن ها را در هم كوبيد ، چون كينه توزی با يكديگر ، پر كردن دل ها از بخل و حسد به يكديگر پشت كردن و از هم بريدن و دست از ياری هم كشيدن ، بپرهيزيد و در احوالات مؤمنان پيشين انديشه كنيد ، كه چگونه در حال آزمايش و امتحان به سر بردند . آيا بيش از همه مشكلات بر دوش آن ها نبود و آيا بيش از همه مردم در سختی و زحمت نبودند و آيا از همه مردم جهان بيشتر در تنگنا قرار نداشتند ؟ فرعون های زمان آن ها را به بردگی كشاندند و همواره بدترين شكنجه ها را بر آنان وارد كردند و انواع تلخی ها را به كامشان ريختند ، كه اين دوران ذلّت و هلاكت و مغلوب بودن ، تداوم يافت نه راهی وجود داشت كه سرپيچی كنند و نه چاره ای كه از خود دفاع نمايند ، تا آن كه خداوند تلاش و استقامت و بردباری در برابر ناملايمات آنها را در راه دوستی خود و قدرت تحمّل ناراحتی ها را برای ترس از خويش مشاهده فرمود ؛ آنان را از تنگناهای بلا و سختی ها نجات داد و ذلّت آنان را به عزّت و بزرگواری و ترس آنها را به امنيّت تبديل فرمود و آن ها را حاكم و زمام دار و پيشوای انسان ها قرار داد و آن قدر كرامت و بزرگی از طرف خدا به آنها رسيد كه خيال آن را نيز در سر نمی پروراندند . پس انديشه كنيد كه چگونه بودند آن گاه كه وحدت اجتماعی داشتند . خواسته های آنان يكی ، قلب های آنان يكسان و دست های آنان مدد كار يكديگر ، شمشيرها ياری كننده ، نگاه ها به يک سو دوخته و اراده ها واحد و همسو بود آيا در آن حال مالک و سرپرست سراسر زمين نبودند و رهبر و پيشوای همه دنيا نشدند پس به پايان كار آن ها نيز بنگريد ، در آن هنگام كه به تفرقه و پراكندگی روی آوردند و مهربانی و دوستی آنان از بين رفت و سخن ها و دل هايشان گوناگون شد ، از هم جدا شدند ، به حزب ها و گروه ها پيوستند ، خداوند لباس كرامت خود را از تن شان بيرون آورد و نعمت های فراوان شيرين را از آن ها گرفت و داستان آن ها در ميان شما عبرت انگيز باقی ماند . از حالات زندگی فرزندان اسماعيل پيامبر و فرزندان اسحاق پيامبر ، فرزندان اسراييل «يعقوب» ( كه درود بر آنان باد ) عبرت گيريد . راستی چقدر حالات ملّت ها با هم يكسان و در صفات و رفتارشان با يكديگر همانند است در احوالات آنها روزگاری كه از هم جدا و پراكنده بودند انديشه كنيد ، زمانی كه پادشاهان كسری و قيصر بر آنان حكومت می كردند و آن ها را از سرزمين های آباد ، از كناره های دجله و فرات و از محيط های سر سبز و خرّم دور كردند و به صحراهای كم گياه و بی آب و علف ، محل وزش بادها و سرزمين هایی كه زندگی در آنجاها مشكل بود تبعيد كردند ، آنان را در مكان های نا مناسب ، مسكين و فقير ، همنشين شتران ساختند ، خانه هایشان پست ترين خانه ملّت ها و سرزمين زندگی شان خشک ترين بيابان ها بود ، نه دعوت حقّی وجود داشت كه به آن روی آورند و پناهنده شوند و نه سايه محبّتی وجود داشت كه در عزّت آن زندگی كنند . حالات آنان دگرگون و قدرت آنان پراكنده و جمعيّت انبوه شان متفرّق بود . در بلایی سخت و در جهالتی فراگير فرو رفته بودند ، دختران را زنده به گور و بت ها را پرستش می كردند و قطع رابطه با خويشاوندان و غارت گری های پياپی در ميان شان رواج يافته بود . ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄ @mahman11