📜 . 1️⃣ خداشناسی 🔻 سپاس خداوندی را سزاست که آفريننده بندگان و گستراننده زمين و جاری کننده آب در زمين های پَست و روياننده گياه در کوه ها و تپّه های بلند می باشد ، نه اوّلِ او را آغازی و نه اَزَلی بودن او را پايانی است ، آغاز هر چيزی و جاويدان است و پايدار و ماندگار بدون مدّت و زمان است . پيشانی بندگان در برابر عظمت او به خاک افتاده و لب ها در اعتراف به يگانگی او در حرکت اند . به هنگام آفرينش برای هر پديده ای حدّ و مرزی قرار داد تا برای وجود بی نهايت او همانندی نباشد . گمان ها خدا را با اندازه ها و حرکت ها و اندام ها و آلت ها نمی توانند اندازه گيری نمايند . نمی توان گفت : خدا از کِی بود ؟ و تا کِی خواهد بود ؟ وجود آشکاری است که نمی توان پرسيد : از چيست ؟ و حقيقت پنهانی است که نمی توان پرسيد در کجاست ؟ نه جسم است که او را نهايتی باشد و نه پوشيده ای که چيزی او را در برگرفته باشد ، به موجودات آن قدر نزديک نيست که به آن ها چسبيده و آن قدر دور نيست که جدا و بريده باشد . بر خداوند ، خيره نگريستن بندگان و بازگشتن لفظی به زبان آنان ، نزديک شدن به تپّه ای ، گام برداشتن در تاريکی شب ، يا راه رفتن در مهتاب که نور می افشاند و درخشش خورشيدی که پس از ماه طلوع می کند و با طلوع و غروبش و آمدن شب و روز ، چرخ زمان می گردد و تاريخ ورق می خورد ، هيچ کدام پنهان نيست . خدا پيش از هر نهايت و مدّت و فراتر از هر گونه حساب و شمارش است ، خدا والاتر از آن چه می باشد که عقل های عاجز تشبيه کنندگان تصوّر می کند . والاتر از صفات پديده ها و اندازه ها و قُطرهاست که برای موجودات مادّی پندارند و جايگاه هايی که برای آن در نظر می گيرند ؛ زيرا حدّ و مرز و اندازه ، شايسته پديده هاست و به غير خدا تعلّق دارد . 2️⃣ وصف آفرينش 🔻 پديده ها را از موادّی اَزَلی و اَبَدی نيافريد ، بلکه آن ها را از نيستی به هستی آورد و برای هر پديده ای حَدّ و مرزی تعيين فرمود و آن ها را به نيکوترين صورت زيبا ، صورت گری کرد . چيزی از فرمان او سرپيچی نمی کند و خدا از اطاعت چيزی سود نمی برد ، علم او به مردگانی که رفتند چونان آگاهی او به زندگانی است که هستند و علم او به آسمان های بالا چونان علم او به زمين های زيرين است . 3️⃣ شگفتی آفرينش انسان 🔻 ای انسان ! ای آفريده ی راست قامت ، ای پديده نگاه داری شده در تاريکی های رحم های مادران و قرار داده شده در پرده های تو در تو ! « آغاز آفرينش تو از گل و لای بود » و سپس « در جايگاه آرامی نهاده شدی تا زمانی مشخّص و سرآمدی تعيين شدهد» و آن گاه که در شکم مادرت حرکت می کردی ، نه دعوتی را می توانستی پاسخ دهی و نه صدايی را می شنيدی . سپس تو را از قرارگاهت بيرون کردند و به خانه ای آوردند که آن را نديده بودی و راه های سودش را نمی دانستی ، پس چه کسی تو را در مکيدن شير، از پستان مادر هدايت کرد ؟ و به هنگام نياز جايگاه های طلب کردن و خواستن را به تو شناساند ؟ هيهات ! آن کس که از وصف موجوداتى که داراى شکل و اندام و اعضاى پيکرند ناتوان است از وصف خالق خويش ناتوان تر مى باشد و از شناخت او از طريق صفات مخلوقات دورتر است . ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ @mahman11