64 🔰 تا اینکه پدرم گفت چه خبر از مدرسه؟ چه خبر از جواب سوال خانم معلم؟ 🌀 گفتم باباجون من و ساسان بهترین جواب ها رو دادیم، خانم معلم هم یک دونه جایزه در نظر گرفته بود ، گفت که جواب ساسان بهتر بود و جایزه رو به ساسان داد ✳️ بابا هادی : پس بگو ، پس برای همین ناراحتی! چون جایزه رو نگرفتی ناراحتی!!! 💠 گفتم نه باباجون ، نه ، اتفاقا جایزه به دست من به ساسان داده شد، اما دوتا سوال عجیب منو درگیر کرده یکی اینکه ساسان اون جواب رو از کجا گرفت دوم این که واقعا جواب من بهتر بود، خود خانم معلم هم فهمید، اما چرا جایزه رو به ساسان داد؟؟ من فقط جواب همین دوتا سوال رو میخوام، وگرنه جایزه رو که من خودم چندبار تو مدرسه گرفتم ✅ باباهادی: آره، درسته ، چرا از خودساسان نپرسیدی جواب رو چطور پیدا کرد؟ 💠 گفتم آخه دیدم ناراحت میشه، نپرسیدم ،بنده خدا اینقدر از گرفتن جایزه ذوف داشت که دیگه نخواستم با این سوالات، ناراحتش کنم 🔰 سر ناهار ، مامان جون هم همین سوال بابا رو از من پرسید من براش توضیح دادم و گفتم که خانم معلم جواب ساسان رو بهتر تشخیص داد 🌀 یه مرتبه مامان گفت، پس جایزه به ساسان رسید! اما همینکه خانم معلم جایزه رو از طریق شما به ساسان داد، خودش کلی ارزش داشت ❇️ من با تعجب به مامان گفتم شما از کجا می دونید؟ شما از کجا خبر دارید؟ بابا که وقتی اومد خونه چیزی به شما نگفت شما از کجا می دونید من جایزه رو به ساسان دادم؟؟؟ 🔰 مامان جون یه نگاه همراه با لبخندی به بابا زد و گفت... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی ‌@mahman11