حدیث مادری و پسری: اگر چه دوســت نـدارم بری، بـرو امّـا قرار بعدۍ ما عصرِ عاشـورا در کربلا.... گفت: «مامان حالا که اجازه دادی برم جبهه، میخوام برم برات راه کربلا رو باز کنم»... اولین باری که رفتم کربلا، همه اش مجید جلوی چشمم بود... 🌷 @mahman11