🔷خاطره از یکی از همرزمان🔷 🌹شهید شیرعلی سام در تیپ ۷ دزفول مسئول گروهان بودند. ولی در هنگام شهادت معاون تیپ عاشورا بودند.من دوتا آدم شجاع به ذات دیدم یکی شهید ابوالفضل نمکی که تیپ ۳۱۳ جزء نیروهایی بود که خودمان آموزش دادیم و آنجا شهید شد. و یکی شهید ماشاءالله شیرعلی سام بود. 🍃من با ایشان در منطقه آشنا شدم وقتی رسیدیم به منطقه شلمچه و خط را تحویل گرفتیم ایشان به ما پیوست همان لحظه اول که آمد شزوع کرد به آموزش دادن آرپیجی به من.منم بچه تهرونی بودم و گفتم بلدم. گفت بگو ببینم سرعت تانک را چطور میفهمی که چقدر جلوتر بگیری؟ چون وقتی هدف متحرک داری باید جلوتر بزنی. باصبر و حوصله تک به تک به من آموزش داد و همان شب من را به جلو برد تا باهم کمین بزنیم و اولین کاری که کرد جان پناه مطمئن تر را برای من انتخاب کرد و درهمان موقعیت شروع کرد به آموزش دادن، ایشان تمام کارهای من را انجام داد و بعد به خودش رسید هرلحظه ممکن بود که او را ببیند و بزنند. 🌱دومین کاری که شهید شیرعلی سام داشت دائم الذکر بودن بود. لحظه هایی که صحبت نمی کرد درحال ذکرکردن بود تا لحظه ای که می خوابید ذکر می گفت. دائم الوضو بود. خیلی برایش مهم بود. هیکل چهارشانه و قوی و ورزیده داشت. رفتارش مانند شهید ابراهیم هادی بود لباس های گشاد وشلوار کردی.ما از ایشان ادعا نمی دیدیم. نیروهای ما لر بودند و لرها هم یکی از خصوصیات بارزشان کشتی های محلی خودشان بود و شهید شیرعلی سام هم یک رگش به لرها میخورد. یک نفر نبود که بتواند شیرعلی سام را تکان بدهدو همه را می زد. شجاعتش ذاتی بود. 🕊 @mahman11