#بازى_با_مرگ
⚪️ آرپیچیزنها!
▫️گردان ویژه شهدا در عملیات کربلای ۱۰ مأمور به تصرف قلهای مشرف بر شهر ماووت عراق میشود، درگیری از ساعت ۱۱ شب تا ۴ صبح ادامه مییابد و بالاخره فرمانده گردان سردار شهید کیانی به یک بسیجی میگوید: «سنگر دشمن را خاموش کن.»
...پیشانی اولین آر.پى.جیزن، هدف گلوله قرار میگیرد و به شهادت میرسد، نفر دوم هم از کینه و هراس بعثیون بینصیب نمانده و او هم به شهادت میرسد. سومین آر.پى.جیزن، آماده شلیک میشود، به محض بلند شدن چند تیر آتشین بر سینه فراخش مینشیند و به لقاءالله میپیوندد.
لحظات به کندی میگذرند، ناگهان یک بسیجی تنومند با قد و قامتی ورزیده و بلند برمیخیزد و اعلام میکند، من حاضرم و با ندای دلنشین یا مهدی (عج) قبضه بر دوش میگیرد و آماده شلیک میشود. صحنه عجیبی بود، صدها گلوله از کنار و سر و صورت او میگذشت و انگار مأموریت اصابت نداشتند، تا اینکه شهاب سرخ گلوله آر.پى.جی بر دل سیاه سنگر عراقیها مینشیند و چند نفر را مصدوم و بقیه را مجبور به فرار میکند.
انگار همه در دلشان این شعر را زمزمه میکردند: «جگر شیر نداری سفر عشق مرو....» نکته ظریف و حکیمانه این واقعه آن است که فردای روز تسخیر سنگر و قله مورد نظر، همین بسیجی دلاور بر اثر اصابت یک ترکش ریز بشهات رسید!! همو که دیروز در معرض بارش تیر و گلوله قرار داشت ، ولی گویا هیچکدام
نصیب او نشد.
(راوى: رزمنده دلاور جعفر عنایتی از رزمندگان گردان ویژه شهدا لشکر ویژه ۲۵ کربلا)