🌹 خاطرات شهدا سردار رشید اسلام شهید والامقام گـفت : آقای امينـی جـايگاه من تـوی سـپاه چيـه؟ سـئوال عجـيب و غـريبی بود! ولی ميدانستم بدون حـكمت نيست. گفتـم : شما فـرمانده‌ی نـيروی هـوايی سپاه هستين سـردار. به صـندلی‌اش اشـاره كرد. گـفت : آقای امينی، شـما ممكنه هيچ وقـت به اين موقـعيتی كه مـن الآن دارم، نرسـی؛ ولی مـن كه رسيـدم، به شما ميگـم كه اين جاخـبری نيست ! آن وقـت‌ها محل خـدمت من، لشكر هشـت نجف اشـرف بود. با نيروهـای سـرباز زياد سر و كـار داشـتم. سردار گفـت : اگر توی پادگـانت، دو تا سـرباز رو نمـازخـون و قرآن خون كـردی، اين بـرات می‌مـونه ؛ از اين پسـت‌ها و درجـه‌ها چـيزی در نمـی‌آد! 🕊روحش شاد🌷 🕊یادش گرامی🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌☫🕊┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄🕊☫