ماهی کبابی قسمت۷۴ به هرحال کاری رعب آوروهیجان انگیزبود😂مخصوصازمانی که ماهی های🐋لغزنده وپرتحرک که درآخرین لحطات جدال،خودشان راازدست نفرآخررهاکرده وجان سالم به درمی بردند ومی شدندمایه خنده وتفرج بقیه🤣 چهارروزتمام کارماشده بودماهیگیری وماهی خوردن😋من هم که باخوردن ماهی🦈 حسابی مدیون ماهیگیران شده بودم نتوانستم درمقابل درخواست بچه هاجهت قرارگرفتن درجایگاه نفرسوم ماهیگیری،جواب منفی بدهم. وزن کم من باعث انتخاب من برای این کاربود😁 قرارگرفتن درآن موقعیت رابعیداست بتوانم به تصویربکشم . لوله آبی که ماننددهان یک هیولابازاست ونعره می زند. نه کسی صدای تورامی شنود نه توصدای کسی به گوشت می رسد. آویزان بین زمین وآسمان،زیرپایت ارتفاعی که برای بلعیدنت دهان بازکرده وآب ازلب ولوچه اش جاری است وبالاهم ریسمانی که تنهارابط بین تووزندگی است.😱 هرثانیه اش یک ساعت🕕طول می کشیدوچاره ای نداشتم😞جزشکاریک ماهی🐋،تابتوانم جان به درببرم. هرچندماهی 🐬اول چندبازدن سیلی بادمش خودش رانجات داد اماماهی های دوم وسوم وچهارم🦈مثل اوخوش شانس نبودند.تازه داشت ازاین هیجان خوشم می آمدکه مرابالاکشیدندوزمین سفت رالمس کردم. آن شب کباب ماهی طعم ومزه دیگری داشت😋 طرفهای عصریک ماشین ارتشی🚔به همراه ماموران آب منطقه ای آذربایجان غربی واردتأسیسات شدندوبعدازیک سرکشی مختصروقبل ازتاریکی هوابازگشتند. ادامه دارد 📚خاطرات جاوید ✍سیدعلیرضامیری @mahmodkaveh