8برادر کاوه روی بدنسازی خیلی تأکید دارد . روی همین حساب دو و نرمش صبحگاهی در هر شرایطی بایستی انجام می شد . همین چند روز پیش ده سانت برف باریده بود ، پیراهنش را در آورد و افتاد جلوی گردانها،آنقدر ما را دواند که نفس مان بند آمد.می گوید : توی کوه و کمر نباید کم بیاری . راست می گوید در کوهستان ، قدرت بدنی حرف اول را می زند . چرا که با دشمنی روبرو هستی که علاوه بر آشنایی به همه ی دره ها و شیارها ، بچه ی کوه است و مثل بز کوهی ، از ارتفاعات بالاو پایین می رود. تیپ و نیروهایش، کردستان و مردمش، همه چیزش شده است . آنقدر که مجالی برای فکر کردن به پدر ، مادر و زن و بچه ندارد . خودش می داند ، خوب هم می داند که زندگی دنیا ،آدمهایش، شبها و روزهایش ، همه و همه قشنگ هستند و زیبا، اما این را هم می داند که اگر پایش را از منطقه بیرون بگذارد ، ضد انقلاب به کمین نشسته ، میدان را خالی دیده و به دین و دنیای نیروهایش می تازد . برای این حرفم سند دارم . اینها را ناصر برایم می گوید ، همان فرمانده ی گردانی که باید حق دوستی با کاوه را ادا نماید. می گوید : نمونه اش همان روزی بود که ضد انقلاب تا فهمید چنگیز عبدی و محمود داخل شهر سقز نیستند ، با یک برنامه ی از پیش طراحی شده ، ریخت داخل شهر ، پانزده _ بیست نفر از رزمنده ها را غافلگیر کرد و به اسارت برد ، چند نفری از جمله اللهیاری را هم به شهادت رساند . تا خبر به گوش این دو نفر رسید، شبانه از مشهد راه افتادند سمت سقز . رسیدنشان همان و طراحی عملیات و بعد هم آزادی گروگانها همان . تا فراموش نکرده ام بنویسم که کاوه را باید می بودی و می دیدی . ادامه دارد.. @mahmodkaveh