خون برف از چشم من 1⃣2⃣ یک هفته آنجا مستقر بودیم.🌿 روزهای خوبی بود. آمدند تأسیسات را راه انداختند برق ها را روشن کردند.💡 درآن روزها فقط خوش می گذراندیم٬مزه اش به تمام آن خستگی هایش می ارزید.🍃 این اولین عملیات تیپ ویژه بودکه موفق از آب در آمد.🌱 بعد هم رفتیم مرخصی٬آنهایی که آموزش ندیده بودند آمدند رفتند آموزش دیدند.🌺 سه ماه تمام و خیلی سخت. من و دونفر دیگر هم رفتیم شناسایی مناطقی که قرار بود آن جاها عملیات کنیم.✨ بخصوص جاده پیرانشهربه سردشت.🛣 که پانزده کیلومتری می شد. با جنگل و رودخانه🌊 و دره و گردنه های صعب العبورو کوه های 🏔سر به فلک کشیده ای که باب طبع کُردهای آنجا بود برای جنگیدن‌.💫 برای ما سخت بود٬معلوم بود٬خبرچین هامان تا مرز حاج عمران عراق را گرفتند مواضع آنها را شناسایی کردند.🌿 ادامه دارد... راوی: جاویدنظام پور 📚ردّ خون روی برف