🥀🦋🥀🦋🥀🦋🥀🦋🥀 ✅سال 60 بود، کاروان اسکورت🚎 ما از سقز به سمت سنندج در حال حرکت بود، بعد از روستای سنته در تنگه بیجار به کمین ضد انقلاب😱 بر خوردیم. آتشی🔥 بود که رو سرمون می‌ریختن. همون اول کار 10 تا مجروح دادیم 😥و زمین گیر شدیم. بی‌سیم زدیم سقز و کمک خواستیم.👋 بعد از دقایقی دیدیم یک ماشین سپاه 🚔درست اومد وسط جاده 🛣نگه داشت، #محمود کاوه🕊 تک و تنها پیاده شد. جلو رگبار🔫 دشمن 🙀صاف وایستاد وسط جاده،🛣 یک نگاه به راست و چپ انداخت خیلی خونسرد و با اعتماد به نفس انگار نه انگار که تو تیر رس ضد انقلابه😱 محکم و بی‌تزلزل اومد سمت ما که همه سینه خیز بودیم. به شونه هامون می‌زد و می‌گفت برادر عزیزم💚 یا علی 💚بگو و بلند شو. الهی قربونت بشم💙 برادرم بلند شو، الهی فدات شم بلند شو و یا علی💚 بگو. نذارید اینا زمین گیر شدن شما داداشای گلمو🌷 ببینن. بعد خودش مثل شیر رفت وسط جاده🛣 بدون اینکه سر خم کنه😳. کلت🔫 رو از کمرش کشید و شروع کرد به تیراندازی و رفت روی تیر بار بچه‌ها که این طور دیدن سینه از خاک کندن، یک جنگ روانی برای دشمن🙀 به پا کرد. که از برکت قدم مبارکش🌸 ما زمین گیرها انرژی گرفتیم و رفتیم تو حالت تهاجمی و نه تنها زخمی و تلفات ندادیم بلکه کلی ازشون کشتیم و اون گردنه رو برای همیشه امنیت بخشیدیم.☺️ @mahmodkaveh