﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
🌸مادر شهید از
#اخرین لحظات دیدن پسرش در عراق میگوید😭😭
#ما را به زیارت بردند و از زیارت که برگشتیم روز آخر سفرمان بود و ما را به کاظمین برد.
#همهمان را به بازار برد و خرید حسابی کردیم و برگشتیم. 🍀ما را به مرز ایران تحویل برادرش داد🍀.
#خودش میگفت اگر به ایران بیایم مسئولین نمیگذارند به سامرا برگردم🌹.
#تکلیف است که به سامرا بروم.
#پاسگاه عراق را رد کردیم و به سمت مرز ایران رفتیم.
#ناگهان به دلم شور افتاد که فکر نمیکنم این بار مهدی را ببینم😭 دوباره به سمت پاسگاه عراق برگشتم و دیدم مهدی دارد میرود😔.
#ایستادم و نگاهاش کردم.
#حالتی که داشت و با آن خوشی میرفت مشخص بود که دارد پرواز میکند😭.
#حضرت زهرا(س) و ائمه معصومین(ع) همگی برایش عزیز بودند❤️ اینقدر عزیز بودند که دست از همه چیز کشید.
#خیلی دلم گرفت و جوانان بنیهاشم را برایش خوندم و بسیار اشک ریختم😭😭، ولی وقتی خبر شهادتاش را شنیدم سجده شکر بهجا آوردم، 🌸چون بزرگترین آرزویاش این بود که شهادت قسمتش شود🌸
#بهیادشهیدمدافعحرممهدینوروزی
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
🥀🥀✨🥀🥀
@MAHMOUM01