برشی از کتاب «برای زِین اَب» وقتی او را دیدم، تمام خستگی ها از تنم بیرون رفت. همیشه همین بود؛ یک بقچه بغض و گلایه جمع می کردم ولی وقتی نگاهش را می دیدم، چنان آرامشی در وجودم می نشست که همه چیز از یادم می رفت. واقعا این بیت مصداق حال من بود: گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی @mahyas_wrote