‌ شدند ودرمصيبت‌ آن‌ حضرت‌،شيون‌كنان‌ بسوي‌ خانه‌ آن‌ بانو،دويدند.زنان‌ بني‌ هاشم‌ در خانة‌ آن‌حضرت‌ جمع‌ شدند واز صداي‌ شيون‌ آنها مدينه‌ به‌ لرزه‌ درآمد. ام‌ّ كلثوم‌ نزد قبر رسول‌ خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)رفت‌ وگفت‌: پدرجان‌!اي‌رسول‌ خدا!امروز مصيبت‌ تو بر ما تازه‌ شد وامروز تو از دنيارفتي‌!ودختر خودرا با خود بردي‌. مردم‌ درمقابل‌ خانة‌ حضرت‌ جمع‌ شده‌ وگريه‌ مي‌ كردند ومنتظر تشييع‌ جنازه‌ بودند.دراين‌ موقع‌ ابوذر بيرون‌ آمدوگفت‌:تشييع‌ جنازه‌ امروز به‌ تأخير افتاده‌ است‌.[5] غسل دادن بدن مطهر فاطمه زهراء(سلام الله علیها) نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ در هنگام‌ غسل‌ دادن‌ بدن‌ مقدّس‌فاطمه‌(سلام الله علیها)اسماء آب‌ مي‌ ريخت‌ وعلي‌ (علیه السلام) از زير لباس‌،غسل‌ مي‌ داد.ناگاه‌ علي‌ (علیه السلام) دست‌ از غسل‌ كشيد وسر به‌ ديوارگذاشت‌ وهاي‌ هاي‌ شروع‌ به‌ گريه‌ كردن‌ نمود. اسماء گفت‌:شما خود به‌ بچه‌ ها سفارش‌ نموديد كه‌ درحضورديگران‌،خوددار باشند وبي‌ تابي‌ نكنند.چرا خودتان‌ بي‌ تاب‌شده‌ ايد؟ فرمود:درحين‌ غسل‌،دستم‌ به‌ محل‌ شكستگي‌ پهلوي‌ فاطمه‌(سلام الله علیها)رسيد ونتوانستم‌ خودداري‌ بكنم‌. وقتيكه‌ شب‌ شد،علي‌ (علیه السلام) ،حسنين‌ (علیهما السلام) ،عمار ،ابوذر، سلمان‌وگروهي‌ از بني‌ هاشم‌،بر بدن‌ فاطمه‌(سلام الله علیها)نماز خواندند وغريبانه‌ اورا تشييع‌ وسپس‌ دفن‌ كردند.دراطراف‌ قبر او هفت‌قبر ديگر ساختند تامحل‌ قبرش‌ مخفي‌ باشد واز طرف‌ دشمنان‌ مورد هتك‌ حرمت‌ قرار نگيرد! آمده‌ است‌ وقتي‌ علي‌ (علیه السلام)  از كفن‌ كردن‌ فاطمه‌(سلام الله علیها)فارغ‌شد،فرزندان‌ زهراء وهمچنين‌ فضّه‌،خادمه‌ آن‌ بانو را صدازد تابراي‌ آخرين‌ بار فاطمه‌(سلام الله علیها)را ببينند وبا او وداع‌ نمايند.فرمود: اي‌ زينب‌!اي‌ سكينه‌!اي‌ فضّه‌!اي‌ حسن‌!اي‌ حسين‌!بيائيدوبراي‌ آخرين‌ بار از مادرتان‌ فاطمه‌(سلام الله علیها)توشه‌ بر گيريدكه‌ديدار بعدي‌ در بهشت‌ است‌. دراين‌ موقع‌ حسن‌ (علیه السلام) وحسين‌ (علیه السلام) آمدند وصدازدند:آه‌ وافسوس‌!كه‌ آتش‌ دل‌ در مصيبت‌ جدّمان‌ رسول‌ خدا ومادر مافاطمه‌،خاموش‌ نخواهد شد.مادرجان‌!وقتي‌ رسول‌ خدا راديدار كردي‌،سلام‌ مارا به‌ او برسان‌ وحال‌ غربت‌ وبي‌ مادري‌مارا برايش‌ تعريف‌ كن‌! علي‌ (علیه السلام) مي‌ گويد:من‌ خدارا شاهد مي‌ گيرم‌ كه‌ در اين‌ موقع‌ ،ناگاه‌ ناله‌ اي‌ از بدن‌ فاطمه‌(سلام الله علیها)بلند شد ودستهايش‌ از كفن‌بيرون‌ آمد وحسنين‌ را بر سينه‌ چسباند. در اين‌ وقت‌،هاتفي‌ از آسمان‌ ندا كرد:اي‌ ابوالحسن‌!اين‌ دو رااز روي‌ سينه‌ فاطمه‌(سلام الله علیها)بردار كه‌ بخدا سوگند!فرشتگان‌آسمانها رابه‌ گريه‌ آوردند. من‌ نيز آندو را از روي‌ بدن‌ فاطمه‌(سسلام الله علیها)برداشتم‌ وبندهاي‌ كفن‌را بستم‌.[6] از امام‌ سجاد (علیه السلام) روايت‌ شده‌ كه‌ چون‌ فاطمه‌(سلام الله علیها)را بخاك‌ سپردند،علي‌ (علیه السلام) به‌ گريه‌ افتاد ورو به‌ قبر رسول‌ خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)نمودوفرمود:اي‌ رسول‌ خدا!بعد از رحلت‌ تو،صبرم‌ كم‌ شد وبارحلت‌ فاطمه‌(سلام الله علیها)قوّتم‌ كاسته‌ گرديد.ولي‌ همانطور كه‌ برمصيبت‌ شما صبر نمودم‌،وبر اندوه‌ جدايي‌ شما تاب‌ آوردم‌، بر اين‌ مصيبت‌ جديد نيز صبر خواهم‌ نمود. اي‌ پيامبر!امانتي‌ را كه‌ بمن‌ سپرده‌ بودي‌ بخود برگرداندي‌وگروگان‌ خودرا از من‌ پس‌ گرفتي‌ وحضرت‌ زهراء(سلام الله علیها)را پيش‌خود بردي‌.اي‌ رسول‌ خدا!اندوه‌ من‌ هميشه‌ خواهد بود وشبهاي‌ من‌ پيوسته‌ به‌ بيداري‌ خواهد گذشت‌.[7]   روضه_حضرت_زهرا_س دفتری_زهرا_س 5 ❣فریاد كه یار ضعفا یار ندارد ❣ مولود حرم محرم اسرار ندارد ❣ شد خانه نشین شیر خدا فاتح خیبر ❣ بی فاطمه او قدرت پیكار ندارد ❣ سوگند به مظلومی تاریخ كه تاریخ ❣ مظلوم تر از حیدر كرار ندارد ❣ بر حاشیه برگ شقایق بنویسید ❣ گل تاب فشار در و دیوار ندارد ❣ ای سینه سپر كاش به جای تو علی بود ❣ چون سینۀ تو طاقت مسمار ندارد ⬅️سلمان میگه بعد از شهادت حضرت زهرا رفتیم علی را به مسجد بیاریم.. اومدیم در خانه مولا علی.. درق البال کردیم اجازه گرفتیم.. وارد خانه علی شدیم همین که وارد خونه شدیم... همینکه وارد خونه شدیم ، دیدیم  علی گوشه خانه نشسته داره گریه میکنه... پرسیدم آقاجان چرا گریه می کنید؟.. فرمود سلمان این خونه دیگه فاطمه نداره .... خونه ای که فاطمه نداره برای ورود اجازه گرفتن نمیخواد... اونایی که باید اجازه می‌گرفتند نگرفتن... آقا امیرالمومنین حاضر شد که با هم به مسجد ببریم اما همین که به در خانه رسید از حال رفت بیهوش روی زمین افتاد ... آقا را به هوش آوردن امیرالمومنین با دستای مبارکشون به در اشاره کردند فرمود :اینجا زهرای منو زدن اینجا پهلوشو شکستن... (( مخزن المصائب صفحه ۳۲)) ⏪⏪ بگم .. آقاجان یا امیرالمومنین ... شما بعد از شهادت فاطمه تا نگاهتون به در خانه افتاد یاد فاطمه افتا