📋 حسنم حرفی نزن، چیزی نگو *بخش سوم صوت* (س) (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اینجا مادر به حسن فرمود:« حسنم! حرفی نزن! چیزی نگو! یه وقت خونه رفتی حرفی نزنی بچه‌ها بفهمند علی خجالت بکشه... @majmaozakerine ابی‌عبدالله همچین که اومد بالا سرِ عباسش گفت:« حسین! تکونم نده! نذار بیشتر از این خجالت بکشم. بذار همینجا باشم. اصلا این خونواده همینطور هی خجالت همدیگه رو می‌کشیدند، اینقدر حسین خجالت عباس و کشید، آنقدر عباس خجالت حسین و کشید. اما اینجا وقتی حسن اومد خونه؛ همه یه نگاه توو چهره‌ی حسن کردند، یه نگاه تو چهره‌ی مادر، همه چیو خوندند... کربلا هم همینجور شد، یهو دیدن أبی‌عبدالله یه دست به کمر گرفته؛ رفت سمت خیمه‌ی عباس عمودِ خیمه رو کشید... یاحسین...