◾شب جمعه در کربلا ◾یک منبر روضه... تا مسیرم به ره شاه کرم افتاده شب‌جمعه‌است‌نگاهم‌به‌حرم‌افتاده چون کبوتر که زند بال و پری در افلاک از سما جانب این خاک پرم افتاده مادری با قد خم آمده بین گودال باز از گریه هوایش به سرم افتاده تکیه بر نیزه زده زاده‌ی زهرا میگفت.... زین ستم اشک ز چشمان ترم افتاده ناله زد با دل خونبار که یارب تو ببین بر زمین با لب تشنه  پسرم افتاده