ای آینه دار پنج معصوم در بحر عفاف در مکتوم پرورده ی دامن ولایت مظلومه ی خاندان مظلوم قدر تو به ممکنات مجهول مهر تو به کائنات معلوم شیرازه ی شرع از تو محکم منظومه ی عشق ازتو منظوم تو زینب دومی علی را نامند تو را به ''ام کلثوم'' آئینه ی آفتاب و ماهی یا سیدتی به ما نگاهی آن وقت که چارساله بودی بر صورت ماه هاله بودی در خانه ی شیر حق به خوبی معصوم تر از غزاله بودی دیری نگذشت کز ستم ها سرگرم به اشک و ناله بودی از آن چه به خانه ی شمارفت از داغ جگر چو لاله بودی از قول و غزل فراتری تو کی حد تو این مقاله بودی؟ آئینه ی آفتاب و ماهی یا سیدتی به ما نگاهی تو محنت بی شماره دیدی غم، بیشتر از ستاره دیدی مه پاره ی دشت کربلا را در خاک، هزار پاره دیدی هم بردل پاره پاره اززهر هم پیکر پاره پاره دیدی پامال تن عزیز خود را ازمرکب ده سواره دیدی بردست حسین غرق درخون قنداقه ی شیرخواره دیدی آئینه ی آفتاب و ماهی یا سیدتی به ما نگاهی تو راز عجیب کربلایی بانوی شکیبب کربلایی هم راز شهید نینوایی دم ساز غریب کربلایی برخرمن هستی ستم کار سوزنده لهیب کربلایی درآتش غم اگر بسوزی باصبر، طبیب کربلایی آن جا که خطابه کارسازاست توفنده خطیب کربلایی آئینه ی آفتاب و ماهی یا سیدتی به ما نگاهی سیدرضا موید