آورده ما را با خودش مادر که قربانت شویم تا که برایت جان دهیم، محافظ جانَت شویم از گودکی سیرابمان کردی و وقت آن شده تا تشنه لب، جان داده‌ی، لب‌های عطشانت شویم باید سپر برداشته، باید که از سر بگذریم نگذار تنها شاهد حال پریشانت شویم ما آرزو داریم که مثل علی اکبرت در خیمه نه، رر معرکه ملحق به یارانت شویم دل دل نکن دایی به خواهر زاده‌هایت نه نگو قابل بدان پای رکابت از شهیدانت شویم