.. باز خواهم لاله ها را بو كنم ذكر يا اَللهُ ذكر هو كنم خواهم امشب يادي از ياران كنم ياد دريا، يادي از باران كنم هشت سال اين كشور ما جنگ شد خاك ما با لاله ها گلرنگ شد آن طرف شداد و قوم عاد بود اين طرف بابايي و صياد بود آن طرف ظلم و نفاق و كين بود اين طرف فضلي و زين الدين بود حاج همت اسوه ايثار بود حج او از فاو تا سومار بود آسماني ها همه پابندشان نام زهرا بود بر سربندشان ياد آن شب سوم خرداد بود يك صدا صحرا همه فرياد بود ياد آن روزي كه لرزان دهر بود روز آزادي خرمشهر بود تا كه فرمان از جماران داده شد لشگر و گردان حق آماده شد حمله اسلاميان آغاز شد ياعلي گفتيم و محور باز شد روز در چشمان دشمن شام بود حمله را بيت المقدس نام بود يك صدا صحرا همه تكبير بود پاي دشمن بسته در زنجير بود دشمن بعثي همه آواره بود بر سرش باراني از خمپاره بود آن كه خود بر حمله فرمان داده بود در جماران بر سر سجاده بود لعل لب چون بر تكلم باز كرد با دليران اين سخن آغاز كرد لطف حق دلهاي مارا شاد كرد شهر خرم را خدا آزاد كرد گشت دلها از پيامش منجلي رمز آن شب بود مولا ياعلي بايد اينجا با دلم سودا كنم يك سلامي بر جهان آرا كنم آن همه همسنگران يادش بخير نوحه آهنگران يادش بخير يوسف حق پرست(غريب)✍ برای شهدای آزادی خرمشهر صلوات بفرست .