«««نوحه سبک بوشهری»»« اندر این دشت بلا زخم جگر می بیند یک سه ساله ز جفا داغ پدر می بیند این همان خاک مصیبت طلب کرب و بلاست اندر این دشت حسین داغ پسر می بیند این همان جاست که از جور و ستم های یزید حلق شش ماهه به خود تیر سه سر می بیند «««واویلا آه و واویلا ز دشت کربلا»»» «««واویلا آه و واویلا ز دشت کربلا»»» این همان شهر غریب است که سوغاتی آن دست هر کس برسد دیده ی تر می بیند اندر این دشت لب خشک ابوالفضل جوان لب دریا ز عطش سوز و شرر می بیند این همان جاست که زینب به دو چشمان خودش داغ می بیند و هی داغ دگر می بیند «««واویلا آه و واویلا ز دشت کربلا»»» «««واویلا آه و واویلا ز دشت کربلا»»» پسر فاطمه این جاست که دور از وطن است سر بریده ز قفا پیکر او بی کفن است این همان جاست که عمامه و انگشتر او می شود غارت و عریان تن و بی پیرهن است این زمین کرب و بلا وادی ماتم باشد بوی غم می دهد و معدن درد و محن است «««واویلا آه و واویلا ز دشت کربلا»»» «««واویلا آه و واویلا ز دشت کربلا»»» ✨✨✨✨✨✨✨✨