بر لب خشکیده ساحل دریا آمد
عمه بیا از سفر آخر بابا آمد
بابا پس تو کجا بودی
پیش خدا بودی با سر خونی
بابا روح من آزرده
تاب مرا برده پیکر خونی
صبر مرا به زخم گلویت ربودی
پیش رقیه بابا نبودی نبودی
عشق رقیه بابا حسین جان
****
تا سحر امشب تو بمانی در آغوشم
از شب حمله به حرم شد زخمی گوشم
آه از پیکر تو بابا
از سر تو بابا جسم تو دور است
این سر سر نشود دیگر
این همه خاکستر کار تنور است
بر رخ من شبی که نشان زد کبودی
پیش رقیه بابا نبودی نبودی
عشق رقیه بابا حسین جان
****
پای من از خار بیابان شد آزرده
هرچه که سنگ آمده سویم عمه خورده
دیدی روی مرا نیلی
اشک مرا سیلی بوده جوابش
وای از کوچه و بازار و
مجلس اغیار و بزم شرابش
در تب و تاب آن کوچه های یهودی
پیش رقیه بابا نبودی نبودی
عشق رقیه بابا حسین جان
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین