واحد شب دوم
نزن خیمه/تو این صحرا
پر از درده/چرا اینجا
بیا برگرد/جون زهرا
باشم هرجا/پیشت حال من خوبه
ولی اینجا/دلم بدجور آشوبه
علمدارت/داره خیمه می کوبه
منو می کشه غربت لشکرت
نزن خیمه برگرد جون خواهرت
تن صحرا/پر از ریگه
داره چشمات/به من میگه
میشم از تو/جدا دیگه
تو این لشکر/یکی نیست با تو باشه
نمی ترسی/بی تو خیمه تنها شه؟
می ترسم که/رو این خاک گلوت واشه
زدن خیمه نامردا دور و برت
همه نقشه دارن برای
کیه اونکه/کمون داره
تیرش انگار/جنون داره
که اصغر رو/نشون داره
بریم داداش/اینا حرفشون جنگه
به جای گل/توی دستاشون سنگه
می گی مقتل/یه گواله که تنگه
می ریزه یه لشکر یوهو رو سرت
می بوسم رگاتو جای مادرت
#شاعر؛مهدی رحماندوست
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم