شعر در وصف شهید رجایی و شهید باهنر شعر زد سوگ سرخ یاران بار دگر شررها بر جمع هم‌سرایان بر خیل هم‌سفرها از وادی سپیده پیکی ز ره رسیده کز هجرت شقایق بازش بُوَد خبرها غوغای مادران است:‌دشنام بر پلیدان چاووش این شهیدان:‌ غم‌ناله پدرها باران سوگ و ماتم بارد دوباره نم‌نم از ابر بی‌قراری بر سینه‌ها و سرها باور نمی‌کند دل دزدیده خصم قاتل با پنجه شقاوت از باغ حق ثمرها گویید خصم دون را،‌زنجیری جنون را ماییم در مصاف و آماده خطرها ما از عشیره خون، رویین‌تنان عشقیم شمشیر ما شهادت ایمانمان سپرها هرگز نمی‌تواند این باغ را بسوزد توفان آتش‌افروز با یاری تبرها آیین پر گشودن کی می‌توان زدودن سوزند گر ز مرغان این‌گونه بال و پرها خفاش اگر بریزد خون ستاره، غم نیست باشد شبان تیره آبستن سحرها این امت دلاور زین پس بسان کوثر زاید بسی رجایی بسیار باهنرها @majmaozakerine