#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
داره نماز شب میخونه
یه مرتبه دید از دیوار خونه
ریختند داخل خانه
چقدر زن و بچه ی آقا ترسیدند...
اصلاً انگار توی این مدینه اجازه گرفتن رسم نیست....
در زدن و اذن دخول گرفتن رسم نیست
اون روز بدون اجازه وارد خانه مادرش شدند
هرچه مادر سعی کرد ، مانع ورود مهاجمین بشه ...
یُدخَلُ عَلیِ حَریمِها بِغَیرِ إذنٍ
ثُمَّ یَمَسُّها ....
اینو دیگه ترجمه نمیکنم
ثُمَّ يَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ...
و تُضرَبُ و هِیَ حامِلٌ
مادر
مادر
بی بی جان ای کاش ما بین در و دیوار بودیم...
همین قدر بگم
با این مادر کاری کردند
که فرزندش امام صادق علیه السلام
حال مادرش رو این گونه بیان میکنه
نَحَلَ جِسْمُهَا
ذَابَ لَحْمُهَا
باکِیَةَ العَین
یُغشیٰ عَلیها ساعَةً بَعدَ ساعَة
حَتّیٰ صَارَتْ كَالْخَيَال
یعنی از مادر ما فقط یه شبحی باقی مانده بود
علی چی رو کفن کرد ؟!
نمیدونم...
بگذریم
مشغول نماز شب بود
بی اجازه وارد خانه شدند
حتی اجازه ندادند عبا به دوش بیندازه...
عمامه به سر ببنده ...
آقا رو با این کیفیت از خونه بردند بیرون...
ابن ربیع ملعون سواره و
آقا امام صادق پیاده
دنبال مرکب داره میره
اگه یه جوونی رو دنبال مرکب بکشونند
توانایی جوانیش اقتضا میکنه تحمل کنه
اما اگه یه پیرمردی مثل امام صادق رو دنبال مرکب بدوانند...
یا طفل سه چهار ساله ای رو...
اینجا دیگه ...
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..
لذا وقتی رسید به مجلس منصور،
دیدند آقا خیس عرقه
داره نفس نفس میزنه
پیرترین ائمه ی ماست
دیگه نفسی باقی نمانده
سه مرتبه شمشیر کشید
از قبل به حاجبانش گفته بود
جعفر رو که آوردید، احضار کردید ، گردنش رو میزنم...
همه دارند میبینند
سه مرتبه شمشیر کشید
بلافاصله غلاف کرد
بعد از آقا عذرخواهی کرد
آقا رو با احترام به منزل برگردوندند
از منصور دوانیقی پرسیدند
امیر ، چرا پشیمون شدی
گفت هر باری که شمشیر میکشیدم ،
پیغمبر رو دیدم...
به من فرمود منصور
اگه آسیبی به فرزندم برسه
نابودت میکنم
آخ لایوم کیومک یا اباعبدالله
حسین....
من میخوام بگم یا رسول الله
یه شمشیر برهنه بالا سر فرزندت نتونستی ببینی
پس کجا بودی آن ساعتی که
فِرقَةٌ بِالسُّیوف
فِرقَةٌ بِالرّماح
فِرقَةٌ بِالحِجارة و الخَشَبِ و العصاء....
حسین....
====================