بی سر و بی صدا تو را کشتند اهل سجاده و دعا کشتند پسر مرتضای والی را شهروندان مرتضی کشتند بعد حج و زیارت از کعبه صاحب خانه را چرا کشتند؟ دست خونین به خون ثارالله از برای خدا، خدا کشتند این چه فهمی ز دین و قران است که خدا را به کربلا کشتند؟ عده ای در سکوت و در توبه خویش را بعد ماجرا کشتند اندرون سرا به سجاده دین حق را درِ سرا کشتند سینه چاکان جدّت ای مظلوم از برای رضا تو را کشتند اهل دین راس دین به حقد زنند روح حق را به قهقرا کشتند فهم دین کار هر سفیهی نیست ملتفت نیستی که را کشتند ناز فرزند پاک زهرا را پیش چشمان مصطفی کشتند بی سیاست به دین پشیزی نیست که حسین را حسین را کشتند ✍استاد علی فرخی