✅👈 جرعه‌ای از فضائل امام‌ حسن عسکری علیه السلام 🔷 ابو هاشم جعفرى گويد: به امام عسکری علیه السلام از تنگى زندان و فشار زنجير شكايت كردم، حضرت نوشتند:«امروز نماز ظهرت را در منزلت مى‏خوانى». هنگام ظهر مرا آزاد کردند و نماز را در منزل خود خواندم. من در تنگى معيشت بودم و مى‏ خواستم در نامه خود از آن حضرت کمک بخواهم ولی خجالت کشیدم، وقتی به منزل رسيدم، حضرت صد دینار براى من فرستاد و نوشت:«هر وقت نياز داشتی، شرم مکن. آن را بخواه كه آنچه را دوست داری، می‌بینی» (کافی ج ۱ ص ۵٠۸) 🔷 ابن فرات می‌گويد: در سامرّا در کوچه نشسته بودم که امام عسکری علیه السلام در حالی که سواره بودند، آمدند. من آرزو داشتم که دارای فرزند شوم. از امام پرسيدم آيا صاحب فرزند خواهم شد؟ امام با سر اشاره كردند: آری. دوباره پرسیدم: آيا پسر خواهد بود؟ امام با سر اشاره كردند: نه. پس از چندی همسرم دختری زائيد. (بحار الانوار ج ۵٠ ص ۲۶۸) 🔷 جعفر بن محمد قَلانِسی می‌گويد: برادرم محمد که همسرش باردار بود، نامه‏ای به امام‌ عسکری علیه السلام نوشت و خواهش كرد که حضرت دعا کنند تا زایمان همسرش بی خطر و نوزاد او پسر باشد، امام در پاسخ نوشتند:خداوند فرزند پسر به تو عنایت می‌کند و «محمد» و «عبدالرحمن» دو اسم خوبی هستند. پس از مدتی آن زن دو فرزند پسر دوقلو به دنيا آورد و همان نام‌ها را برآنان گذاشتند. (بحار الانوار ج ۵٠ ص ۲۹۸) 🔷 محمد بن عياش می گويد: با چند نفر در مورد كرامات امام عسكری عليه السلام صحبت می‏ كرديم، فردی ناصبی كه در ميان ما بود گفت: من نوشته‏ای بدون مركّب می‏ نويسم، اگر امام پاسخ داد می‌پذيرم كه او بر حق است. نامه خود را نوشت و به خدمت امام فرستاديم. امام در نامه ناصبی، نام او و نام پدرش را نوشت. ناصبی چون برگه را ديد از هوش رفت و پس از به هوش آمدن شيعه شد. (مناقب ج ۴ ص ۴۴٠)