بسم الله الرحمن الرحيم (؏ج) عقدعلی وفاطمه، الحق تماشایی شده جبریل مأمورست و فکر مجلس آرایی شده از عرش میکاییل بین،گرم پذیرایی شده هرکوکبی خیره گر از آن چرخ مینایی شده در وادی یثرب،چنین ،محوهم آر ایی شده اینجا مَلک از عرش حق بر فرش، فرش آورده اند درزیرپای انبیا پَرهای خود گسترده اند لطف نهان حق شده ،امشب هویدا ،ازدوگل کرده تفاخر فرش بر، آن عرش اعلاازدوگل جفت هم اند، از صنع،هم ،گوشکر یکتاازدوگل دامادی حیدرنگر،امشب تماشا ازدوگل زهراعروس است ونگررخساریکتا ازدوگل دامادگشته خاکیان، آن حیدر،ای افلاکیان رقصان وخندان شد جهان؛ اهل زمین،اهل زمان دنیابه کام حیدراست خرد و کلان و جزء و کل بنگر به اسرافیل بین، صورش شده ساز و دُهُل امشب به دعوتنامه ای ،شدنور هادیِّ سُبُل ختم رسل امضاکند،گیرنده اش، خیل رُسل آید کسی گرهمرهش ،آردبه بر؛ یک باغ گل این کیست،شاه اولیا، مهمان اوشدانبیا ازدل غم وغصه ببر،گوییدای شادی بیا هرلحظه،هر ساعت زمان، لحظه شماری میکند اهل زمین بروصلتت، نابردباری میکند شب تا سحر خیل ملک،اخترشماری میکند از شوق امشب،،دیده ی ما، بی قراری میکند زیرا علی، زهرای خود را خواستگاری میکند به به که عدل کل علی، بر عقل کل داماد شد شاگرد ختم المرسلین، داماد بر استاد شد مخلوق ازخوان کرم همواره مهمان میشود صد نعمت از لطف خدا بر خلق ارزان میشود وز طور موسی آمده ،بنگرکه دربان میشود آید خلیل، آرد ذبیحِ ،زیراکه قربان میشود یوسف به دستش مِجمر و اسپند گردان میشود کرّوبیان و، قدوسیان باشند ،اندرهلهله ختم رسل دست علی بنهاد، دست فاطمه در ملک اهل دل نگر، مولی الموالی، والی ست بر غصه دست رد بزن، زیرا شب خوشحالی ست رفت ازبرم شام سیه، روز همایون فالی ست امشب شب خوشحالی،، حیدرعلیّ عالی ست زهرا عروسی کرده و، جای خدیجه خالی ست بر روی لبهای علی، وفاطمه صد خنده بود ایکاش درپیش تو،ای زهرا،خدیجه زنده بود به به دراین شادی ملک،جام مکیّف می زند حوری چنین پا کوبد و اهل زمین دف می زند چون مشتری رنگین کمان،خود را در این صف می زند به به چه خوش لبخند وصل کوثر به مصحف می زند امشب نه تنهاخاکیان، چون آسمان کف می زند ایدل غمین هرگزمباش، شوروشعف کن برملا امشب مِس جان کن طلا، آیینه ات را دِه جلا بسته شده عقد علی ،و فاطمه در آسمان سته شده عقد علی ،و فاطمه درکهکشان زین نرگس و سوسن ببین ،شاداست چشم وهر زبان راه یقین ها باز شد، بسته شده پای گمان بازاریانِ حُسن را ،گویید،بندیداین دکان خورشید و ماه و آسمان، آیینه گردان دوگل اندر،زمین خورشید و ماه،شد نورافشان دوگل امشب ز شادی هر وجودی خویش را گم دیدنی است گردون تماشای کردنش با چشم اَنجُم دیدنی است الطاف لطف سرمدی، اندر تلاطم دیدنی است اهل زمین وآسمان غرق تَنَعُّم دیدنی است هر غنچه بهر وا شدن ،اندر تبسم دیدنی است بنگر زمان شادی بی حدّ و بی اندازه است بر دست جانان دفتر عشق علی، شیرازه است زیبا صدف، بر گوهری، شد بحر، گوهر ،این دوگل زیباگوهر اندر دو عالم پر بهاتر این دوگل صرّاف کل، دردانه ای بهرپیمبراین دوگل دارد به عالم دلبری،بالازاختر، این دوگل نی نی، فلک خورشیدشد بر ماه انور این دوگل تبریک گو یدبرنبی، جبریل از دادار خود زهرا امانت باشد و حیدر امانتدار خود در خانه ی خودمرتضی،بین شمع محفل آورد کشتی عصمت، ناخدا را سوی ساحل آورد آن مرشدروح الامین حل مسائل آورد انسان کامل را نگر، با خود مکمل آورد هم آن به این دل می دهد؛ هم مرتضی دل آورد با نغمه ی جادویی اش، حیدر ز زهرا دل برد مشگل گشای عالمی،جان رابه ساحل می برد امشب کنار خودعلی،زیبا بهشتی رو نگر قامت قیامت فاطمه است،طوبا ببین مینو نگر زین پس هلال خویش را در آن خَم ابرو نگر در چهره اش هم روز را، هم شب در آن گیسو نگر هم لاله زار رو نگر، هم نافه بارِ مو نگر به به،که ماهِ رُخ عیان امشب به تو آسان شود کز چشم توروزی رسد، رُخسار او،پنهان شود ا ندر زمین و هر زمان چشمی ندید،مانندشان تبریک گو خیل ملک، بر وصلت و پیوندشان پیداست شادی و شعف همواره از لبخندشان (مجنون) مبارک گو، شده،بر یازده فرزندشان جانا، تو، دست افشان بشو ،تبریک بر دل ها بگو بر پای خیز و تهنیت بر مهدی زهرا بگو آرمین_غلامی(مجنون کرمانشاهی)