بسم الله الرحمن الرحیم زبانزد است همیشه وقاره معصومه خدا کند که شوم بی قراره معصومه تمام داروندارم فدایت ای بانو که گشته ایل و تبارم دچاره معصومه تمام زندگی من گذشت بانامش مدام چرخ زند در مداره معصومه حجاب وعفت بانو به عالمین تک بود همیشه بوده فقط لطف، کاره معصومه میان این شب میلاده تو دلم خوش بود مدینه هست و یا قم مزاره معصومه شنیده ام زکسی قم شده دری ز بهشت بهشت بوده چو در انحصاره معصومه به کار من گره افتاده حضرت بانو دخیل بسته ام امشب کنم به سمتت رو به روی سینه نفس ها پراز تلاطم بود رواق در نظرمن چنین تجسم بود کریمه آمده از ره ، هوا پرازعطر است دلم هوای تورا کرد و راهی قم بود دوباره دست ادب را به سینه بنهادم سلام دادم و این سینه وقف خانم بود تمام لحظه به روی لب همه زوار نوای حضرت معصومه چون ترنم بود بیا صحن و سرایش دراین شب میلاد که ذکر راز و نیاز و دعای من گم بود حریم فاطمه معصومه را ببین که چقدر شبیه بارگـــــه آفِتـــاب هشتـــم بود رسیده ای به جهان ای بهار قلب رضا تولـــــده تو مبارک قـــــرار قلب رضا دوباره دختر موسی ابن جعفری پیداست دو باره فاطمه با شکل دیگری پیداست به یومن آمدنش این دلم به تاب و تب است ببین که در بغل نجمه محشر ی پیداست رضا هوای تو کرده هوای دیدارت و باز مونس جان برادر ی پیداست پی برادر خود آمدی به شهرقم فقط ز دیدن تو شال و معجر ی پیداست برای دیدن توگل به دست مردم قم چنان که دختر پاک پیمبر ی پیداست به شام وکوفه دل زینبت شدآزرده کسی نگفت که غمدیده خواهری پیداست میان محمل زینب چرا دگرخون است به روی نیزه شامی چنین سری پیداست یکی به قم شده بانو که دارداوعزت یکی به کوفه اسیراست ،دست یک ملت شاعر -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)