فاطمیه دیدم که مغیره زده بر پيكرت از عمد بشکست میان کوچه بال وپرت از عمد دیدی وسط کوچه مرا زجرکشم کرد بردن میان کوچه ها حیدرت از عمد لشگر همگي منتظر كشتن مابود زد ناله ازاین غائله ها دخترت از عمد بانووسط آن درو دیوار تنت سوخت هي نام تو را بردم ومُردَم برت از عمد انگار نه انگار که ما آل رسولیم بانوشدم آيینه ي چشم ترت از عمد ديدم که حسین است ميان همه بي تاب خندید كسي پاي غم شوهرت از عمد دلگرمی این خانه تویی فاطمه جانم مهمان شده بر دامنم امشب سرت از عمد ممنون توام فاطمه ترکم تونکردی بشکست به کوچه همه بال وپرت از عمد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)_