بسم‌ الله الرحمن الرحیم البنین_ع البنین_س__شهادت غلامی _(مجنون کرمانشاهی) ▶️ کیستم ام البنینم، روزگاری داشتم مادرم من، در خزان غم بهاری داشتم بین این شهرودیاره خود قراری داشتم جزحسین وخانواده، اصلاً چه کاری داشتیم؟! که رسیدند و شهان خانه ام راسر زدند در میان کربلا پروانه ام را سرزدند دربقیع نالیده ام از،اهل کینه بعد تو نالم هرشب یار من ازعمق سینه بعد تو روضه هادارم ز آه آتشین بعد تو مادرت تنهای تنها در مدینه بعد تو همچونخلی داغ اولادم ، تبر خم کرده است کوه عمرم، زیر بار غم کمر خم کرده است کربلا، گرگان چه ها کردند با سرمایه ها از امام دین چه چیزی مانده غیر از آیه ها خانه ی سبز نبی ، افتاده غیراز پایه ها روضه ی ام البنین گرم است باهمسایه ها مردم این شهراظهار تاسُّف می کنند برمن ِ صاحب عزا غم راتعارُف می کنند بی پسرگشتم ،مراغم می شمارد روزگار بردل من، زخم تازه می گذارد روزگار یامرادر دست غصّه می سپارد روزگار بعد اولادم دگرخیری ندارد روزگار دربقیع شد بیت الاحزان ابالرّیحانتین روضه خوان ام البنین و گریه داردبر حسین ناله ونفرین دارد اوبه قوم انحراف کعبه ی او زیرخاک و خاک راخیس طواف بی حیایی همچوشمروخولی از جزیه مُعاف یادروزی که عمرمیزدبه زهرا با غلاف کربلا! آینه ها، تاب ترک خوردن نداشت آی مردم ! طفل ما، جان کتک خوردن نداشت مادره عباس درد زانو ازما تومپوش وای ابر تیره زیر ابرو ازماتومپوش روضه ی آن زخم و آن بازو ازماتومپوش روضه ازتیرو ز درد پهلو ازماتومپوش قلب خودراباحسین پیوند می زد دربقیع درد داشت امّا به غم لبخند می زد دربقیع کربلا آنان که با قصد جسارت آمدند باقساوت پا به پای جهل امّت آمدند آن جماعت با تنی گرم جنابت آمدند درمدینه وای من بهر عیادت آمدند دلخوشی دل ام البنین نابود شد خاطرات روشن یک عمرزینب دود شد ناله کن ام البنین چون بی صدایم بعد از این ابری ام ، بارانی ام ، غرق عزایم بعد از این داغدار روضه های کربلایم بعد از این روضه خوان خامس آل عبایم بعد از این زینبم از مقتل خون خدا بهرم بگو ظهر عاشورا چه دیدی، کربلا بهرم بگو پیش چشمان من و تو خنجرش را می کِشد قاتلش می آید و بال و پرش را می کشد روی خاک تشنه نقش پیکرش را می کشد می بُرد وقتی سوی خیمه سرش را می کشد وای ای، ام بنبن تصویر غمناکی شده چادر خاکی زینب بازهم خاکی شده ⏹ © -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)