حضرت زینب (س)-اربعین بعدچهل روز سره قبرتو آمده زینب به بره قبره تو شکوه کند ازغم این روزگار دیده ی زینب شده ازگریه تار با سر تو همسفرم یاحسین شکسته شدبال وپرم یاحسین کبوترت بی پروبی ‌بال شد یک چله داغ تو چهل ‌سال شد خنده به چشمان ترم میکنند شعله نثار جگرم میکنند کوفه کناره محملم صف‌ زدند رقص‌کنان، خنده‌ زنان کف ‌زدند خواهره تو در ملاء عام بود مونس او سنگ لب ‌بام بود چشم به رخساره رخت دوختم ازاثره سوختنت سوختم داده ای از نیزه به خواهر سلام به هرکجا توبوده ای هم‌ کلام    زهرطرف چشم تو سوی من است راس تو آن قبله ی روی من است ببین پی عرض سلام آمدم خسته و پیروز ز شام آمدم بوده به چشمت نگه فاطمه بر سر نی هم‌ سخن ما همه وای اگر شانه به مویت زنم بوسه به رگ‌های گلویت زنم آمده ام شکوه زشامی کنم شکوه ای از بی احترامی کنم اشک دوچشمان مرا پاک کن کنار قبرت تومرا خاک کن تشنه آبی به فدای تو ‌آب همره من آمده عشقت رباب بگوحسین غنچۀ پرپرم کو بگوبه من علی اصغر کو ز شام وکوفه آمدم در حرم سوی تو ای یار طواف آورم رسیده ام ای همه جا همرهم گزارش این سفرم رادهم زنده قیام تو زنامم بپاست نام تو در خطبۀ شامم بپاست تیغ علی بین زبان من است وحی خدا بین بیان من است یک چله سختی زغمت ساختم لرزه به دشمنانت انداختم رقیه گردیدپیام‌ آورت مانده در آن خرابه هادخترت رقیه پای سرت آرام شد دفن به ویرانه ی آن شام شد به نیمه شب دفن شده دخترت زنده شده دفن شب مادرت حال رسیده ام کنارت حسین بوسه زنم سنگ مزارت حسین _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)