مولا شب هفت علی شدای دل افکار هوای کوفه شد مشتاق دیدار شب هفت و دلم مست رُخ یار دل طفلان شده مجنون و بیمار شب هفت است و دل بی تاب و بیدار دلم شد زاین عزا آشفته و زار شب هفت علی دلها حزین است دل اولاد او زار و غمین است بگو بادصبا محبوب ما کو بگو دلدار بس مجذوب ما کو نگاره دلکش و مطلوب ما کو سرشک و دیده ی مرطوب ما کو بگو آن دلبر بس خوب ما کو جهان فارق از آشوب ما کو هر آن کس جذب دلبر شد بیاید دلی که مست حیدر شد بیاید شب هفت علی دل بی قرار است حسین از داغ اوشب زنده دار است شب هفت است و عالم برمدار است حسن خود اشک ریزان بر مزار است به چشم زینبش ابر بهار است یل نام آوری دلخون یار است شب هفت علی دلها به شین است کنارقبر بابایش حسین است شب هفت است و دل ها شد حسینی پیمبر گفته حیدر " نورُ عَینی " به یادش دارم اشک و شور و شینی دگر زینب توداغ کس نبینی مرا مانده کنون بر دوش دِیْنی تویاحیدر قرار عالمینی شب هفت علی دل پرنواشد دل من راهی کرب و بلا شد اگرصدسال قبرت بی نشان بود دلت آشفته از آن ناکسان بود یقیناً یارت آنشب روضه خوان بود به یاد زینبت اشکش روان بود غم دوری تو بس بی امان بود دو چشم کوفیان بس خون فشان بود شب هفت است وبارانی است حالم زداغت رنگ مشکین است شالم شب یاراست و کار یار آه است دل ما از گنه تار و سیاه است غمینْ دلهای ما تا به پگاه است شب کوفه بسی دلْ تنگ ماه است اسیر آه مهدی گاه گاه است گمانم فاطمه در قتلگاه است شب هفت است و جان ها مست و شیداست که حیدر تا ابدشاه دل ماست -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396