🔹چه غروب دلگیری بود، غروب دیروز خبر را که دیدیم، ترسی نداشتم گفتم مگر می شود، سید... تا باران که بارید؛ من از باران می ترسم درست مثل یک شنبه ی 27 اردیبهشت 88 آیت الله بهجت که رفت بی مقدمه باران بارید حالا هم... 🔸نمیدانم چرا یاد آن روز می افتم روزی که کنار جنازه آیت الله بهجت شمسِ روضه خوان بغضش ترکید و گفت « ما امید داشتیم ظهور را با شما می بینیم...» 🔹سید زنده است زنده تر از همیشه و با انگشتانش راه را به ما نشان می دهد. احمد شریف زاده @makshufatEita