در‌این‌ساعت‌،من‌ راحت‌در‌خانه‌نشسته‌ام‌ اماسال‌ها‌قبل‌در‌این‌ساعت زینب‌دلش‌خون‌بود‌از‌فراق‌برادر... دیشب‌که‌راحت‌خوابیدم‌ زینب‌گریه‌میکرد‌بر‌دردهای‌حسینش.! چقدرسخت‌جانم‌من دردهای‌دختروپسر‌ِمادرم‌فاطمه‌ راشنیدم‌امازنده‌ام‌هنوز ببخش‌حسین‌جان‌که‌نمردم‌برایت ببخش‌که‌دردهایت‌را‌شنیدم‌ اماجان‌ندادم‌برایت... @maktab313zahra14