✨🕋🕋🕋✨🕋✨🕋✨✨🕋✨🕋🕋✨✨🕋🕋✨🕋✨🕋🕋🕋🕋🕋 💐خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام ✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت هفتادم ✳️ قریش از ما انتقام می‌گیرد 🔻[ گروهی از حجاج در مسیرحرکت خود، وارد منطقه ربذه شدند و درخواست کردند که سخنان مرا درباره فتنه اخیر بشنوند. در خیمه خویش مشغول وصله کردن کفشم بودم که عبدالله‌بن‌عباس وارد شد. وقتی مرا در حال تعمیر کفش دید، با تعجب گفت: ما برای اصلاح امورمان بیشتر به تو نیاز داریم تا کاری که به آن مشغول هستی! پاسخ وی را ندادم تا کارم تمام شد. آنگاه کفش‌ها را مقابل وی گذاشتم و گفتم: برای این کفش‌ها قیمتی بگذار. گفت: این‌ها به چیزی نمی‌ارزد! گفتم: بالاخره قیمتی دارند. گفت: کمتر از یک درهم. به وی گفتم: ] به خدا سوگند، این یک جفت نعلین برای من بیش از فرمانروایی بر شما ارزش دارد، مگر اینکه بتوانم حقی را بر پا دارم یا از باطلی جلوگیری کنم. 🔻[ آنگاه از خیمه بیرون آمدم و برای حجاج سخنرانی کردم: ] پس از حمد و ثنای خداوند و بیان هدف از رسالت رسول خدا صلی الله علیه و آله، به آنها گفتم: 🔻مرا با قریش چه کار است؟! به خدا سوگند، وقتی کافر بودند، با آنان جنگیده‌ام و اکنون نیز که راه فتنه و فساد را پیش گرفته‌اند، خواهم جنگید... و این راهی که برای مقابله با آنان می پیمایم، عهد و پیمانی است که با من بسته‌اند. به خدا سوگند، باطل را چنان می شکافم تا که حق از میان پهلوی آن بیرون آید. قریش با ما کینه‌جویی می‌کند، به دلیل اینکه خداوند ما را برای ایشان برتری داده است و ما آن‌ها را به فرمان خود درآورده‌ایم. 🔻[ این دو بیت شعر را نیز خواندم: ] به جان خودم سوگند، گناه است که تو شیر خالص را بیاشامی و سرشیر یا خرمای بی‌هسته بخوری [ و کفران نعمت کنی و قدر ما را ندانی ]. در صورتی که ما بودیم که این بلندی رتبه و جاه را به تو دادیم؛ و گرنه تو بلندرتبه نبودی و ما بودیم که گرداگرد تو اسبان کوتاه‌مو و نیزه ها را فراهم کردیم. ✳️ مخالفت‌های ابوموسی‌ اشعری 🔻[ اطلاعات یاران در خصوص مخالفت‌ها و کارشکنی‌های ابوموسی اشعری؛ استاندار کوفه، به من رسید و اینکه وی مردم کوفه را از یاری من باز می‌دارد. نامه‌ای نوشتم و با او اتمام حجت کردم: ] 🔻زمانی که فرستاده من پیش تو آید، باید تصمیم بگیری و خود را برای جنگ آماده سازی! از پناهگاه خود پای بیرون گذار و مردم را برای جنگ بسیج کن. اگر حق را با من دیدی، بپذیر و اگر تردید داشتی، از مسئولیت کناره‌گیری کن! اشاره کردم که به خدا سوگند، راه ما حق است و به فرمان مرد حق انجام می‌گیرد و باکی ندارم که ملحدان چه می‌کنند. والسلام. 🔻همچنین نامه‌ای از طریق هاشم‌بن‌عتبه برای او فرستادم، و نوشتم که مردم را همراه او بسیج کند و توجه به این امر داشته باشد که باقی گذاردنش در آن شهر، به خاطر این بود که از یاران و مددکاران من در این عرصه‌ها باشد. والسلام. ✳️ عزل ابوموسی اشعری از استانداری کوفه 🔻[ هاشم‌بن‌عتبه نامه را برد و بعد از چند روز به من پیغام داد که ابوموسی زیر بار نرفته و حتی نامه مرا پاره کرده و وی را نیز به زندان تهدید کرده است. من نیز فرزندم، حسن و عماربن‌یاسر و قیس بن سعد را مأموریت دادم که به کوفه بروند و مشکل را حل کنند و نامه عزل ابوموسی اشعری را نیز توسط آن‌ها فرستادم: ] 🔻به او یادآور شدم که شهر را به فرستادگان من بسپارد و اگر چنین نکند، به آن‌ها دستور داده‌ام که به تو اعلان جنگ دهند، که خداوند خیانت پیشگان را دوست ندارد، و اگر بر تو چیره شوند، تو را قطعه قطعه خواهند کرد. درود بر هر کسی که سپاسگزار این نعمت بوده و از بیعت با من مسرور است و به امید عاقبتی نیکو برای خداوند عمل کند. 📚منابع: ۲. شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۸۵ ۲. مجموعه ورام، ج۲، ص۹ ۳. تاریخ طبری، ج۳، ص۴۹۳ ۴. نهج البلاغه، نامه ۶۳ ۵. الجمل، ص۲۴۲ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ ✨🕋🕋🕋🕋✨🕋✨🕋✨🕋✨