ربوط به بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است.
تحقیر دوم هنگامی بود که چمدانهای او را گشتند تا مبادا جواهرات سلطنتی را با خود برده باشد و شایعاتی درباره محتوای آنها درگرفت. رضا شاه هیچ گاه چنین احساس تحقیر نکرده بود حتی در ایام تنگدستی و قزاقی.
تحقیر سوم هم هنگامی بود که دریافت قرار نیست به هند بروند. هم هند مستعمره بریتانیا بود و هم آفریقای جنوبی و به جای هند او را به جزیره موریس بردند و نهایت کاری که پادشاه ایران توانست انجام دهد، انتقال پدر از موریس بد آب و هوا به ژوهانسبورگ بود و نه تنها نتوانست او را به کشور بازگرداند که انتقال پیکر بیجان او هم سالها بعد انجام پذیرفت.
تا پیش از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ و سقوط سلطنت، یکی از میدانهای اصلی تهران ۲۵ شهریور نام داشت تا یادآور آغاز سلطنت محمدرضا شاه باشد. اما آغازین روز شاهی او را باید ۲۶ شهریور دانست که در مجلس شورای ملی سوگند یاد کرد و این انتقال، سیمای ایران را از یک کشور اشغالشده و فاقد حکومت به دولتی تغییر داد که با تدبیر فروغی از بیطرفی هم خارج شد و پل پیروزی لقب گرفت و همانی شد که روزولت خواسته بود؛ همکاری برای مقابله با هیتلر. وقتی انگلستان و روسیه متحد شده بودند ایران چرا سیاست خود را تغییر ندهد؟
۲۵ شهریور را میتوان روز جستن رضاشاه از دست روسها دانست ولو همان روز فروغی به شاه تبریک گفته باشد اما ۲۵ شهریور در عین اینکه یادآور آغاز دوران محمد رضا بود از پایان متفاوت و استعفای اجباری و تبعید پدر او نیز حکایت میکرد. با پیروزی انقلاب ۵۷ نام میدان ۲۵ شهریور تهران به «رضاییها» تغییر کرد که یادآور ۴ برادر عضو مجاهدین خلق بود که در رژیم شاه کشته شده بودند. وقتی این سازمان رو در روی جمهوری اسلامی قرار گرفت و منافقین خوانده شد و حادثه ۷ تیر ۶۰ رقم خورد، نام میدان هم به ۷ تیر تغییر یافت و حالا هر چند دیگر میدانی به نام ۲۵ شهریور نیست اما از آن باید یاد کرد چرا که ۷۵ سال قبل را فرا یاد میآورد که شاه ایران آشفته و سراسیمه چارهای جز ترک کشور ندید. هر چند که دیگر همچون گذشته محمدعلی فروغی در مظان اتهام نمینشیند ... .
انتهای پیام
🍃
🌷🍃