🔘گناه ناامیدی از رحمت خدا، بالاتر از قتل نفس است🔘 🔶یکی از اصحاب بر امام كاظم عليه ‏السّلام وارد شد و گفت يابن رسول اللَه امروز یکی از دوستان سابقم را دیدم که روزه می خورد!! گفتم: مگر روزه نيستى؟! گفت من ديگر روزه بگيرم فائده ‏اى ندارد! سال ‏ها قبل نيمه ‏هاى شب، هارون مرا خواست. به نزدش آمدم. برخلاف انتظارم با من ملاطفت و مهربانی كرد. 🔹يك خورده آرامش پيدا كردم. گفت: اگر خواسته ای داشته باشم اطاعت می‌کنی؟ گفتم: همه چیزم فدای خلیفه! گفت: تا چقدر مى‏ توانى در راه ما ايثار كنى؟ گفتم: از همه اموالم حتّى از زن و فرزندانم هم می‏توانم در راه خليفه دست بكشم. خليفه خنديد و مرا ترخيص كرد. آمدم منزل. 🔸همين كه قصد خواب کردم، دوباره در زدند و مرا خواستند. به نزد خلیفه رفتم. هارون گفت از مال و زن و فرزندنت گذشتى ديگر تا چه حدّ می‌‏توانی در راه ما ايثار كنى؟ گفتم: خليفه به سلامت باد از جانم هم مى‏ توانم بگذرم! باز خليفه مرا ترخيص كرد. به خانه رفتم و تا قصد خواب کردم باز در زدند. 🔹گفتم: این دفعه مرگ ما حتمی است. خلیفه گفت: از مال و جانت گذشتى آيا هنوز چيزى باقى مانده كه در راه ما بدهی؟ گفتم: اى خليفه، از دينم هم گذشتم! گفت: احسنت! همین را می‌خواستم! حالا هرچه اين شخص می‌گوید گوش كن. 🔸همراه او به يك زندان‏ بسيار مخوفى که صداى ناله و ضجّه از آن بلند بود رفتیم. يك مشت پيرمرد، جوان، مفلوك، همين ‏طور افتاده‏ بودند. گفت: اينها همه از بنى‏ هاشم هستند. بعد پیرمردی 60 ساله را آورد گفت: گردن او را بزن! 🔸گفتم: اگر نزنم چه؟ گفت: هارون دستور داده اگر نزنى من گردن تو را بزنم! هرچه آن پيرمرد التماس كرد با تمام ناراحتى و سختی ــ دینمان را هم که داده بودیم ــ اوّلی را کشتم. دیگر شروع شد دومی و سومی، جوان و بچه. چند تای اوّلی سخت بود، بعد دیگر راحت می کشتم. میگفت : حال با این کاری که کردم دیگر جهنّمى شدم؛ چرا روزه بگيريم؟ 🔺امام كاظم عليه ‏السّلام فرمودند: همین يأسِ از رحمت‏ خدا گناهش بیشتر است از كشتن آن شصت نفر.🔻 ⭕️چون درِ بين خود و خدا را بسته می‌بیند! خب حالا شصت نفر را كشتى! مسأله آسانى نيست، گناه بزرگی است. ولى بالأخره هنوز تعلّقِ تو با خدا كه از بين نرفته؛ اين گناهش بيشتر است. 🎙. آیت اللَه سید محمد محسن حسینی طهرانی قدّس الله سرّه 🔊. ، جلسه 11، سنه 1421. @maktabe_vahy 🔘.🔘.🔘.🔘