نامه گرم حاج قاسم و انتظار برای شهادت
فاطمه مغفوری در برنامه مثل پدر خاطره نامه حاج آقا به او پیش از عزیمت به سفر حج را روایت کرده است. او گفت: قرار بود حاج قاسم قبل رفتن به سوریه بیایند منزل ما و با ایشان خداحافظی کنیم، اما چون شروع جریان داعش بود و مجبور شد ناگهانی برود نامهای برای ما نوشت. ابتدای دستنوشته خیلی ابراز دلتنگی و شرمندگی بابت نیامدن کرد و نوشت «دخترم مرا ببخش که ناگهانی رفتم، تقدیر من همیشه همین است، این تمرین رفتن ناگهانی هم هست، باز هم دوستت دارم سلام مرا به فاطمه عزیز و فرزندان گرانقدرش برسان و بگو جانم فدایتان، سلام مرا به رسول معظم برسان و بگو تا زندهام از اسلامت دفاع میکنم و انتظار نصرت و شفاعتت را دارم.» در همین نامه نوشته است احساس میکنم مثل میوه رسیدهای هستم که اگر بیشتر از این به شاخه بمانم میپوسم و از بین میروم و الان وقت چیدن من است.
دوست دارم مثل آیت الله حکیم شهید شوم
فرزند شهید مغفوری ادامه داد: ایشان همیشه دعای شهادت از ما میخواست. به هر دستاویزی متوسل میشد. روز عقدمان که رهبر انقلاب کرمان تشریف آوردند و قرار شد شب خطبه عقد بخواند حاج قاسم چند سال قبل از مراسم دم در خانه ما آمد و از من خواست بیایم بیرون. آن سال سید محمدباقر حکیم در بمب گذاری در ماشین به شهادت رسیده بود. حاج قاسم به من گفت: دوست دارم مثل آیت الله حکیم تکه تکه شوم و موقع عقدت این دعا را بکن. ایشان ادامه داد من خیلی گنهکارم و دوست دارم تکه تکه شوم که هیچی ازم باقی نماند و وقتی از دنیا میروم حتی یک وجب از این خاک را اشغال نکنم.
💠:
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani