در کوی نیک‌نامی ما را گذر ندادند گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را آن تلخ‌وَش که صوفی ام‌ُّالخَبائِثَش خواند اَشهی لَنا و اَحلی مِن قُبلَةِ العَذارا هنگام تنگ‌دستی در عیش کوش و مستی کاین کیمیای هستی قارون کُنَد گدا را حافظ