*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سکانس جالب خواستگاری سلام عزیزم من برام خواستگار اومده بود جلسه سوم یه دسته گل بزرگ اورده بود. بعد من برای استقبالشون همراه با خواهرم دم در بودیم خواهرش و اینا اومدن احوال پرسی کردیم بعد خواهرش بهم اشاره کرد که عروس خانوم، برو دسته گلو خودت از اقا دوماد بگیر. منم رفتم جلوتر اول من بودم بعدشم اهل خانواده پشت سرم با دوماد هماهنگ نبود خواهرش چون سرو صدا بود این نفهمید خواهرش چی میگه دقیق.. خواهرش گفت دسته گلو بده عروس خانوم حسن اقا(اسم پسره) پسره هول شد فک کرد میگه دست بده با عروس خانوم😂 هی به من نگاه میکرد هی به خواهرش قرمز میشد😂😂 سرشو بالا میگرفت باز پایین مینداخت حالا بنده خداهم طلبه بود😍❤️ یه بار جلو میرفت یه بار عقب😂😂 من دیدم این خیلی داره کلی بازی درمیاره بقیه هم نگاه میکنن خودم رفتم گلو سریع ازش گرفتم و گذاشتم رو اپن حالا برا صحبت رفتیم تو اتاق بعد کنجکاو بودم میگفتم خداکنه بگه اینو تا اینو گفت موضوع چی بوده من فقط ریسه میرفتم انقد خندیدم حرفامونم یادم رفت 😂😂 رفتیم مشاوره اون کمکمون کرد هنوزم ک هنوز به گل نگاه میکنم انقد میخندم. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88