‏حیف نون دکتر میشه از اتاق عمل میاد بیرون... پسره میپرسه حال پدرم چطوره؟ حیف نون میگه : پدرت دچار فراموشی شده،پاهاش فلج شده،نمیتونه حرف بزنه، چشماشو از دست داده... پسر با ناامیدی تکیه میده به دیوار و گريه ميكنه... حیف نون میگه شوخی کردم بابات مرد😂😂😂