پروژه تخریب شخصیتهای مؤثر در انتخابات
سرمقاله روزنامه کیهان
29 بهمن 1402
سعدالله زارعی
انتخابات و «فضای آرام» نسبت دوجانبهای با یکدیگر دارند به این معنا که برگزاری انتخابات به فضای آرام نیاز دارد و فضای آرام زائیده انتخابات است. به همین جهت در جمهوری اسلامی و در بعضی دیگر از کشورها، فعالیت تبلیغاتی 24 ساعت پیش از برگزاری انتخابات متوقف میشود تا انتخابات در فضائی کاملاً آرام شکل بگیرد. از آن طرف در منظر جهانی برگزاری آرام انتخابات نشانه آرامش جامعه و عادی بودن شرایط سیاسی یک کشور میباشد و اصولاً
نهاد برآمده از انتخابات و نیروهای جدیدی که وارد عرصه شدهاند، یک انرژی و فرصت جدید برای رفع مشکلات و حرکت به جلو ارزیابی میگردد و این نوعی انتظار آرامشبخش را در جامعه پدید میآورد.
در این میان خط مخالفان نظام سیاسی و دشمنان این است که مانع زوجیت فضای آرام و انتخابات شوند. در طول حدود 30 سال گذشته این تئوری در نهادهای امنیتی آمریکا شکل گرفت که انتخابات میتواند با «آشوب» هم زوجیت داشته باشد و لزوماً فرصت برای کشور برگزارکننده نباشد. بر این اساس «خط آشوب» به عنوان یک راهبرد اساسی در مقابله با دولتها به کار گرفته شد و به تغییر نظامهایی هم منجر گردید. یعنی انتخابات که
در ذات خود آرامشدهنده است، به برهمزننده تبدیل شد. بهقول شاعر؛
از قضا سرکه انگبین صفرا فزود/ روغن بادام خشکی مینمود.
اما خط آشوب همیشه بهصورت آنچه در انتخاباتهای اوکراین، گرجستان، قرقیزستان و... رخ داد بروز و ظهور پیدا نمیکند. مثلاً چنین روشی نمیتواند در ایران به پیروزی برسد، کمااینکه در سال 1388 امتحان شد و جواب نداد طبعاً از آنجا که آزموده را آزمودن خطاست، روش قبلی در مواجهه با ایران کنار گذاشته شده اما به آن معنا نیست که دشمن از اصل ایجاد خط آشوب منصرف گردیده و انتخابات ایران را به حال خود رها کرده است. چنین تصوری بسیار سادهلوحانه است و ساحت مخاطبان هم مبرا از آن میباشد.
خط آشوب در شرایط فعلی در دو شکل قابل تصور است؛ یکی آشوبناک کردن صحنه به شکلی که رأی دادن برای مخاطب بیفایده دیده شود و دیگری ایجاد بدبینی نسبت به جریانات و یا شخصیتهایی که در نظر مردم کارآمده دیده میشوند. تلاش دشمن مبنی بر بیفایده نشان دادن رأی دادن، موضوع شناختهشدهای است؛ مثلاً آمریکاییها در حالی که هیچگاه توضیح ندادهاند تأثیر رأی دادن در انتخابات آمریکا بر بهبود وضعیت مردم آن کشور چیست، نزدیک به 150 سال است انتخابات پارلمان را در زمان مقرر برگزار میکنند و همه آمریکاییها میدانند که یک نماینده مجلس یا جمعی از نمایندگان مجلس یا در اکثر موارد همه اعضای مجلس نمایندگان و حتی کنگره، در مقایسه با تأثیرات دولت، تأثیر زیادی بر زندگی مردم آمریکا نمیگذارد، اما مقامات آمریکایی هیچگاه پرسش از اینکه رأی به یک نماینده و حضور یک یا چند نماینده در پارلمان چه اثری در سرنوشت مردم آمریکا دارد، روا ندانستهاند و اصولاً به دلیل اینکه رسانههای این کشور نوعاً از سوی مجامع خاص مالی مدیریت میشوند، سؤالاتی از این دست اجازه طرح نمییابند. اما همین شخصیتها و همین رسانهها طرح چنین سؤالی درباره مجلس ایران را درست میخوانند و این در حالی است که در سیستم حکومتی آمریکا رئیسجمهور میتواند قوانین مجلس را وتو کند، اما در ایران، رئیسجمهور نهتنها چنین اختیاری ندارد، بلکه اگر در اجرای مصوبه مجلس کمی تأخیر کند توسط نمایندگان مورد بازخواست قرار میگیرد. علاوهبر آن دایره اختیارات مجلس ایران در امور مالی، سیاست خارجی، امور فرهنگی، اجتماعی و امنیتی آنقدر زیاد است که بسیاری از حقوقدانها معتقدند پارلمان ایران یکی از چند پارلمان قدرتمند دنیا میباشد.
این مجلس البته در اجرا وضعیتی متفاوت با قوه مجریه پیدا میکند، چرا که اصولاً با توجه به اصل تفکیک قوا، ایجاد ساختارها، بودجهریزیها و اجرای برنامه، مصوبات و قوانین برعهده قوه مجریه است اما مجلس در تنظیم و هدایت امور به نفع مردم نقش اساسی دارد و میتواند با تصویبها و عدم تصویبها به حرکت دولت جهت بدهد و با نظارت خود، کاستیها در روند اجرای برنامهها و... را جبران نماید.
حرف این است که چرا در حالی که در عمل نقش مجلس شورای اسلامی - در نظام سیاسی ایران - از نقش کنگره آمریکا - در نظام سیاسی آمریکا - پررنگتر است، رأی دادن در یک جا به نفع رفع مشکلات مردم معرفی میشود و در جای دیگر در نقطه مقابل منافع و رفع مشکلات مردم خوانده میشود!؟ البته دلیل آن روشن است؛ مشکلات مردم در ایران نباید حل شود و دستی از متن آنان نباید برای رفع مشکلات بلند شود. در اینجا چون انتخابات میتواند انرژی تازهای وارد سیستم کند و راهی برای حل مشکل نشان دهد، باید تحریم شود، تا بلکه انباشت مشکلات به کلیدی در دست توطئهگران آمریکایی برای ضربه زدن به ایران تبدیل گردد.