✅ شعری از حافظ که اشک علامه را درآورد! روزى در محضر نادره دوران، ترجمان قرآن، حضرت آيت الحق، مرحوم‏ ‏ بوديم كه يكى از دوستان حاضر در آن جلسه اين بيت عارف شيراز را زمزمه كرد: كاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش‏ كى روى؟ ره ز كه پرسى؟ چه كنى؟ چون باشى؟ يك باره مرحوم علّامه، دست در مقابل صورت گرفت و سخت گريست و در حالى كه شانه‌‏هايش به شدت تكان مى‌‏خورد، با خود زمزمه فرمود: «كى روى؟ ره ز كه پرسى؟ چه كنى؟ چون باشى؟» گويا آن كس كه در بيابان از كاروان بازمانده و راه نمى‌‏داند، خود او است. آن گريه قلب حضار را چنان به آتش كشيد كه هرگز شعله آن در جانشان به سردى نمى‌‏گرايد. رَحِمَهُ اللَّهُ وَ أَنْزَلَهُ فِى جِوارِ قُرْبِهِ. شهود و شناخت حضرت آیت اللّه ممدوحی جلد 1 صفحه 604 @mamduhi_ir