ما هدفمان این نیست که قانونمند زندگی کنیم، ما هدفمان این است که خوب زندگی کنیم. قانونها تشویق ها و تنبیه ها را مدیریت می کنند. کسی در یک محیط کار کوچک سعی کند کمترین قانون را استفاده بکند و در قانون اسراف نکند. معلم ها و خانواده ها این ها را دقت کنند. بعضی وقت ها درس هایی در مدرسه باشد که نمره نداشته باشد. در اینجا هرکس خودش است. تو زندگی باید خودت باشی. پیامبر اکرم آمده که به ما بگوید: خودت هستی. برو. حالا یک حمایت ها و هدایت هایی هست. برای همه چیز تنبیه ها و تشویق هایی هست و خدا که در این وسط چند تا دستور پنهان و پیچیده داده، تنها می ماند. ما آدمهای بدی نیستیم. ما خدا را قبول داریم. چرا نماز را کاهلی میکنیم؟ چون فقط نماز است که تشویق و تنبیه ندارد. بقیه چیزها تشویق و تنبیه دارد. مربیان جامعه باید به استعدادها توجه کنند نه به تشویق و تنبیه. به همین دلیل امامان و پیامبران ما از بهترین آدمها انتخاب میشوند. حالا ما در محیط خانه این تشویق و تنبیه را کاربردی تر بکنیم. پدرها و مادرها همیشه با محبت و با هدیه باشند و آن چیزی را که باید اثبات بکنند، اثبات بکنند که یک موقع ذهنیت منفی پیش نیاید. اطمینان خاطر به یکدیگر بدهند و این ها هنگام خطا یا هنگام کار خوب به تنبیه های فوری رو نیاورند. تا کسی کار بدی از او سر زد، زبان سرزنش باز نکنند. چند روز بعد به او بگویید. کمی به خودش مهلت بدهید که فکر بکند. اگر خواستید او را نصیحت بکنید که مقابل جمع نباشد که سرزنش بحساب نیاید. اگر خواستید نصیحت بکنید از منطق استفاده بکنید. از تحقیر کمتر استفاده بکنید. اگر کسی کار خوبی هم انجام داد بگویید: بله خیلی عالی. بیشتر از این جلو نرویید. به همین دلیل که ایشان فرزند ماست، قربان صدقه اش برویم. خساست به خرج ندهیم و بگذاریم وقتی که نمره ی خوبی گرفت بگوییم: فدات بشوم. در حالت معمولی بگویید: فدات بشوم. بعضی خانواده ها تنبیه بد ندارند ولی تشویق بد دارند. اگر کودک چهار ساله کار خوبی انجام داد، اگر زیاد تشویق بکنید، دفعه بعد خودش را تکرار می کند و خلاقیت جدید به خرج نمی دهد. دوباره ادای حرف قبلی را در می آورد تا مامان دوباره او را تشویق بکند. خلاقیت او را گرفته اید. تشویق شیرین است و بچه را گیج میکند. بگذارید خلاقیت ادامه پیدا بکند. به خود بچه شخصیت بدهید نه به نمره کم و یا زیاد او. این استقلال را از چهارده سالگی به فرزندان باید بدهیم. از این سن شما باید با بچه مشورت بکنی. ما پانزده ساله را خیلی بچه می دانیم. در بیرون هم اگر بدی از کسی دیدیم در مقام تربیت، او را زود مجازات نکنیم. یک جوری به او منتقل بکنیم. در مسئله ی تربیت ما تربیت فکری هم داریم. یکی از نکاتی که در تربیت فکری هست این است که صریح نگویید. بگذارید خودش بگیرد. کلیدی ترین مباحث در قرآن مثل ولایت صریح گفته نشده است. اسم علی بن ابیطالب را در قرآن نیاورده است. می گوید: خودشان باید بفهمند. دین ما اهل اشاره است. فضا باید عوض بشود. نیش ها را نباید با کنایه زد. این بد است. بعضی ها می گویند: غربی ها هم می گویند: به کار همدیگر نباید کار داشته باشیم. من دخالت بیجا و تنبیه بیجا نداشته باشم، به کار کسی کار نداشته باشم و بعد مهر و محبت و عطوفت هم باشد باید چه کار کرد؟ وقتی با کسی همسایه شدم به آنها مهمانی بدهم. از آنها دلجویی کنم و احوالپرسی کنم. این توجه و دلسوزی باشد و در کنار آن عدم دخالت را هم داشته باشیم. البته جا انداختن این رفتار در جامعه طول می کشد. تا ما می گوییم بیاید تشویق ها و تنبیه ها را زیاد نکنید، همه یاد امور دین می افتند و می گویند: به نماز ما کاری نداشته باشد. بنده عرض می کنم این حرفهای ما موجب تضعیف دین نشود. ما در همه جاها تشویق ها و تنبیه های سخت داریم ولی وقتی به دین می رسیم می خواهیم شُل رفتار بکنیم. همه باید با هم باشد. اگر می خواهیم رفتاری که دین گفته پیاده کنیم مثلاً وقتی میخواهیم برای نماز صبح فرزندانمان را بیدار کنیم، آنها را تلخ بیدار نکنیم. شیرین بیدار کنیم که خاطره ی خوشی هم از بیدار کردن در ذهن بچه باقی بماند. کنکور هم قبول نشد، همین جوری با او رفتار کنیم. اگر برای نماز صبح خواب ماند، می گوییم: اشکالی ندارد جبران می کنی و بگوییم مهم در زندگی درس است و در مورد درس سخت برخورد کنیم. دوگانه برخورد نکنیم. در جامعه هم نسبت به ارزشها و عموم ارزشهای انسانی یک تعادلی را برقرار کنیم. پس در غرب اگر کسی هم بمیرد به او کاری ندارند. اما اینجا دلسوزی و قرابت وجود دارد. ارتباط و دلسوزی هست ولی در غرب نیست و این تفاوت بین این دو است. نماز جماعت نباید در اداره اجباری باشد.