امروز
از اول صبح تا الان،
وقت مان را کم و زیاد
با پدر، مادر،خواهر و برادر و یا
همسر،فرزند و یا
دوست،همسایه و همکار و....
گذراندیم
با هر کدام چند دقیقه و چند جمله
صحبت کرده باشیم، روز میگذرد
در این میان اما
امروز و یا روزهای قبل
چند دقیقه و یا حتی ثانیه
همین طور راحت،
با«خدا»وقت گذاشتیم و حرف زدیم!!؟
چه چیز از بقیه کم دارد!؟
زبانم لال،
ناتوان است و یا که فقیر!؟
بامرام نیست!؟
زیبا نیست!؟
مهربان و بخشنده و محرم راز نیست!؟
پس چه!؟
چطور با همه میپریم اما
یکتا و بیکرانه
در همه خوبیها و زیبایی ها را
از قلم انداختهایم!؟
جای شرمندگی است
برای ما مدعیان بندگی و مسلمانی که
«الله اکبر»میگوییم اما
در مقام عمل، همه کوچکترها را
بر او مقدم داشته و بزرگ تر و مهم تر
میپنداریم!!؟
روح و جان ما
سالهاست،«ولگرد»شده و
هر روز، از صبح تا به شب
به «هرزه گردی»
در هر جا و هر موضوع و مسالهای،
بد عادت شده
هر چه پیش بیاید و خوشش آید
به آن سرگرم شده و وقت میگذراند
این خوی ولگردی و هرزه گردی مفرط،
ما را
با «خدا» و
همنشینی و هم صحبتی با «او»
هر روز،
غریبه تر و بیگانه تر و دورتر کرده!!
اگر به راستی
«خدا»
نزد ما از هر چیز دیگر،«اکبر» است
پس در طول هر روز، لااقل
به اندازه وقتی که برای دیگران میگذاریم
یک وقت کاملاً مشخص برای
خلوت و راز و نیاز ساده و
صمیمی و بی تکلف و عاشقانه
با «او» بگذاریم
هر چه این وقت بیش تر، بهتر!
همین
✋
فاذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ