چهل پنجاه سال
تابع حرف دلمان بودیم
«محرک»اصلی خیلی از کارهای روزانهمان،
میل شخصی بود
هرچه را
از خوردن، خوابیدن،حرف زدن و.....
اراده و طلب میکرد
به شکل عادی و غریزی،
بی درنگ فراهم کرده و لذت میبردیم
هر چه دلمان می خواست
میگفتیم،میدیدیم و میشنیدیم.....
نتیجه تسلیم محض در برابر میل و خواهش دل،
همین جاست که هستیم:
بُریده از آسمان و سرگردان در زمین!
یک حیوان دو پا
مثل میلیون ها حیوان دو پا و چهارپا که
صبح تا شام
مطابق میل و غریزه عمل میکنند!!
با این تفاوت که
عقل خدادادی را نیز
در مسیر امیال و غرایز حیوانی
بکار گرفتهایم!!!
یک حیوانِ«ارشد»!!
یک«مشرک أعظم» که
خواست خود را
در قریب به اتفاق لحظات زندگی
بر خواست و اراده «خدا»
مقدم کرده و یک عمر،
دور «کعبه دل»،
«طواف» کرده است!!!
این وضع دنیای مان!
با این اوصاف
تکلیف آخرت مان هم
کاملاً روشن و مشخص است!
چه طلبی از «خدا» داریم
وقتی محرک اصلی گفتارها و رفتارهای مان
نبوده است!؟
چیز زیادی
برای «خدا» نکشتهایم
که در برزخ و قیامت،
محصول آن را درو کنیم!
«اقترب»للناس«حسابهم»
و هُم ،فی«غفلةٍ»معرضون!!!
اینها همه را
که گفتم و نوشتم
نه برای ناامیدی از آینده
که برای دانستن قدر و ارزش و اهمیت
«اندک»فرصتهای باقیمانده است
این فرصتهای پیش رو
هر چقدر باشد، مغتنم است
لااقل آنها را،
رنگ«خدایی»ببخشیم
از لاک شرک و حیوانیت بیرون بیاییم و
حداقل چند صباحی،
در حد «چهل» روز «ناقابل»
مثل «فرشتگان»زندگی کنیم
خواست و اراده«خدا» را
در همه شوون زندگی
بر خواست و خواهش دل
مقدم بشماریم
تا هم آینده و آخرت، «آباد» شود
و هم همه خرابی ها و غفلت های گذشته!
یا مبدل السیئات بالحسنات
آمین
همین
✋