سفر امام عسکری به گرگان برای تجدید عهد با شیعیان‼️ «جعفر بن شریف جُرجانی» روایت می کند: رهسپار حج شدم و در سامرا خدمت امام عسکری(ع) رسیدم. به حضرت عرض کردم: شیعیان شما در گرگان خدمت شما عرض سلام دارند.❤️ حضرت فرمود: مگر پس از انجام حج نمی خواهی به شهرت برگردی؟ عرض کردم: آری. فرمود: « تو ۱۷۰ روز دیگر، در روز جمعه، سوم ماه ربیع الآخر واردِ جرجان خواهی شد؛ 📌به دوستان ما خبر بده که من در پایان همان روز، نزدشان خواهم آمد. 🥲 اکنون با توفیق الهی رهسپار حج شو؛ زیرا خداوند، تو و آن چه را با خود داری، سلامت می دارد و نزد خانواده ات بازخواهی گشت؛ خداوند متعال به فرزندت، پسری عنایت می کند؛ نام او را «صَلت» بگذار! خداوند او را به حد بلوغ و کمال خواهد رساند و از علاقه مندان ما خواهد شد.» 🔹من از نزد امام مرخص شده و به حج رفتم🕋 به لطف خدا در آغاز روز جمعۀ ربیع الآخر، همان گونه که امام فرموده بود، به سلامت وارد شهرم شدم. 🌱 دوستان برای تبریک به دیدارم آمدند. من وعدۀ دیدار امام با ایشان را به اطلاع آنان رساندم و گفتم: برای طرح مسئله های خود آماده شوید و تمام خواسته های خویش را مهیا سازید.🥲 ظهر فرارسید؛ مردم نماز ظهر و عصر را به جای آوردند و همه در خانۀ من گرد آمدند... به خدا سوگند! در حالتی از بی توجهی بودیم که ناگهان دیدیم ابومحمد(ع) به جمع ما پیوست. آن حضرت بر ما سلام کرد و ما از او استقبال کردیم و دست مبارکش را بوسیدیم. 💗 سپس آن بزرگوار فرمود: من به جعفر بن شریف قول داده بودم که در پایان امروز نزد شما بیایم. وقتی نماز ظهر و عصر را در سامرا به جای آوردم، نزدتان آمدم تا با شما تجدید پیمانی کرده باشم‼️ اینک من نزد شما هستم، خواسته ها و نیازهای خویش را مطرح کنید! «نضر بن جابر» نخستین کسی بود که به طرح مسائل پرداخت و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! فرزندم چند ماه است که بینایی خود را از دست داده، از خداوند بخواه تا بینایی اش را به او بازگرداند. 💚حضرت فرمود: او را بیاور! وقتی فرزندش را آورد، امام دست مبارک خویش را بر چشمان او کشید و او بینایی خود را بازیافت. سپس مردم یکی پس از دیگری خواسته های خود را مطرح کردند و حضرت به تمام خواسته های آنان پاسخ داد و تقاضای آن ها را برآورده ساخت و برای آنان دعای خیر فرمود و همان روز به سامرا بازگشت. 📚الخرائج و الجرائح https://eitaa.com/joinchat/995557609Cbefd88e171